معنی شگرف
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
نیکو، زیبا، بی - نظیر در خوبی و زیبایی، عجیب، طُرفه. [خوانش: (ش گَ) (ص.)]
فرهنگ عمید
عجیب، طرفه،
نیکو و خوشآیند،
کمیاب و بینظیر در خوبی و زیبایی: چو دیدند آن شگرفان روی شیرین / گزیدند از حسد لبهای زیرین (نظامی۲: ۱۵۲)،
حل جدول
بی نظیر در زیبایی
مترادف و متضاد زبان فارسی
باحشمت، باعظمت، بزرگ، عظیم، محتشم، خارقالعاده، شگفتآور، عالی، عجیب، فوقالعاده، طرفه، کمیاب، نادر
فارسی به انگلیسی
Curious, Dramatic, Dramatically, Excellent, Exceptional, Fanciful, Fantastic, Glorious, Great, Marvelous, Monster, Mountainous, Olympian, Prodigious, Singular, Strange, Titanic, Unbelievable, Weird, Wonder, Wonderful
فارسی به عربی
رائع، غرامه، کبیر، ممتاز
فرهنگ فارسی هوشیار
عجیب، نادر، کمیاب
فارسی به آلمانی
Fabelhaft, Herrlich, Wunderbar, Wundervoll, Ausgezeichnet, Fein, Geldstrafe (f), Genau, Strafe (f), Strafgebühr (f), Trefflich, Vortrefflich, Vorzüglich
معادل ابجد
600