معنی شیخ الرئیس
لغت نامه دهخدا
شیخ الرئیس. [ش َ خُرْ رَ] (اِخ) رجوع به ابوعلی سینا شود.
شیخ الرئیس. [ش َ خُرْ رَ] (اِخ) قاجار، ابوالحسن میرزا متخلص به حیرت، فرزند شاهزاده محمدتقی میرزا حسام السلطنه و نواده ٔ فتحعلیشاه. ولادت در تبریز 1264 هَ. ق. و فوت 1336 هَ. ق. وی سالها بکسب علوم متداول مشغول بود و در شمار دانشمندان عهد درآمد. او بر نظم و نثر فارسی تسلط داشت و دیوانش در بمبئی بچاپ رسیده. وی از آزادیخواهان مشهور بود و بعد از بمباران مجلس (زمان محمدعلیشاه) در باغشاه محبوس گردید. (از فرهنگ فارسی معین) (از دانشوران خراسان ص 246).
حل جدول
فرهنگ فارسی آزاد
شَیْخُ الرَّئیس، اَبُوالحَسَن میرزا نوه فتح علیشاه متولد بسال 1264، از اُدَباء و فضلاء و وُعّاظ شهیر عصر و قلباً مؤمن بامرالله و ثابت بر میثاق الله بودند ولی مراعات حکمت می کردند. اسفار بسیار نمودند، از جمله بشرف زیارت حضرت عبدالبهاء در عکّا مشرف شدند. علاوه بر دیوان اشعار که در بمبئی بطبع رسید، کتب و رسائل دیگر نیز از ایشان به یادگار مانده است. صعودشان در طهران در 1336 یا 1338 هجری واقع شد،
شَیْخُ الرَّئیس، از اَلقاب ابو علی سینا می باشد. به اِبن سینا مراجعه شود،
معادل ابجد
1211