معنی شیداب
لغت نامه دهخدا
شیداب. (اِخ) نام حکیمی بود، و او خاک را اله میداند چنانکه دیگران آتش را. (برهان). از برساخته های فرقه ٔ آذرکیوان. شیداب پزشکی بودروانشناس از ایران و منظور نظر اعیان و صنادید، در اواخر دولت ایام ضحاک. (دبستان المذاهب ص 76). و مؤلف دبستان در دوازدهمین نظر در مذهب شیدا بیان از عقاید این فرقه بحث کند. (حاشیه ٔ برهان چ معین). او [شیداب] گفته که مبداء اول یعنی واجب الوجود عبارت ازخاک است و از خشکی افروخته شد و از سردی خاک، آب برآمد و از تری آب، هوا، و چون این چهار در هم پیوستندموالید پدیدار گشت. (از انجمن آرا) (از آنندراج).
حل جدول
نام های ایرانی
پسرانه، نام حکیمی که خاک را خدا می دانست، برساخته فرقه آذرکیوان است
معادل ابجد
317