معنی شیدان
لغت نامه دهخدا
شیدان. (اِ) خوان طعام ونعمت را گویند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
شیدان. (اِخ) مرغزاری است به ولایت فارس سخت نیکو چنانچه مانند آن کم جایی باشد و پیرامن آن همه عمارتهاست و چشمه ها و آبهای روان، و طول آن ده فرسنگ باشد در عرض ده فرسنگ. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 155): آرایشها و نیکویهای جهان چهار چیز است: غوطه ٔ دمشق و سغد خراسان و شعب بوان و مرغزار شیدان. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 147) (نزههالقلوب ج 3 ص 241، 135).
شیدان. (اِخ) کوهی است در مشرق ناحیه ٔ بختیاری. (یادداشت مؤلف).
حل جدول
معادل ابجد
365