معنی شیربا
لغت نامه دهخدا
شیربا. (اِ مرکب) (از: شیر، خوردنی + با، آش) شیربرنج و شله ای که از برنج و شیر پزند. (ناظم الاطباء) (از برهان) (از آنندراج). غذایی است که از شیر و برنج ترتیب دهند. آش شیر. شیربرنج. شیروا:
همی برد خوان از پسش کدخدا
نهاد از برش کاسه ٔ شیربا
از آن شیربا شاه لختی بخورد
چنین گفت پس با زن پایمرد.
فردوسی.
نهاده بر او کاسه ٔ شیربا
چه نیکو بدی گر بدی زیربا.
فردوسی.
|| دوراغ و شیر خفته ٔ مخلوط باشیر تازه. (ناظم الاطباء). || بعضی گویند شیر یا شیری است که آنرا مایه زنند تا چون جغرات بسته گردد و بعد از آن میوه های خشک در آن ریزند، و بعد از زمانی خورند. || به معنی آش. (برهان).
فرهنگ معین
(اِمر.) شیربرنج.
فرهنگ عمید
شیربرنج
حل جدول
معادل ابجد
513