معنی شیطانها

حل جدول

شیطانها

شیاطین

لغت نامه دهخدا

شیاطین

شیاطین. [ش َ] (ع اِ) ج ِ شیطان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ابوشفقل، ابولیلی، ابوشفشاف، ابناعیان از کنیه های اوست. (ترجمان جرجانی) (دهار) (یادداشت مؤلف). شیطانها. دیوها و جنها. (ناظم الاطباء). رجوع به شیطان شود:
تا بدانگه که سروکار شیاطین از نار
سجده بر آدم پیداشده از طین نکند
باد بر ملک بنی آدم فرمانش روا
که همی کار بفرمان شیاطین نکند.
سوزنی.
- اخوان الشیاطین، برادران شیطان. مردم تبهکار: خزانه بیت المال مساکین است نه طعمه ٔ اخوان شیاطین. (گلستان سعدی باب اول).
- رؤوس الشیاطین، نام گیاهی است. (از اقرب الموارد). درختی هست معروف در عرب قبیح المنظر آن را رؤوس الشیاطین گویند. (تفسیر ابوالفتوح ج 8 ص 302). قوله تعالی: طلعها کاءَنَّه رؤوس الشیاطین. (قرآن 65/37).
- شیاطین الانس، اهل آراء فاسده که بدان اخلاق و آراء انس یافته و اتباع و پیروان خود را به اخلاق و آراء پست و فتنه انگیزی تشویق و ترغیب نمایند. (فرهنگ علوم عقلی، از اخوان ج 4 ص 58).
- شیاطین الرأس، خشم و حالات هیجان نفس: «ترقصت شیاطین رأسی ». (از اقرب الموارد).
- شیاطین الفلا؛ تشنگی و عطش. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).


چخوف

چخوف. [چ ِ خُف ْ] (اِخ) آنتون پاولویچ (1860- 1904م.). از نویسندگان نامدار و مشهور کشور روسیه است که بخصوص در نوشتن داستانهای کوتاه (نوول) سبکی مبتکرانه داشته و آثاری جاویدان و درخور تحسین بجای گذاشته است. رمان ها و نمایشنامه هایی هم که از این نویسنده ٔ معروف باقی مانده نمودار دیگری از قدرت و مهارت او در فن نویسندگی است. وی در هفدهم ژانویه ٔسال 1860 در «تاگانرک » بدنیا آمد و تحصیلات دبستانی و دبیرستانی خود را در همان شهر تمام کرد و در سال 1879 بمسکو رفت و در دانشکده ٔ پزشکی مسکو نام نویسی نمود. چخوف از همان سال اول ورود بدانشکده ٔ پزشکی دانشگاه به نویسندگی در روزنامه ها و مجلات هفتگی مسکو پرداخت و اولین اثر او در روزنامه ٔ فکاهی «استروکوزا» منتشر شد و در طی هفت سالی که در دانشکده ٔ پزشکی مشغول تحصیل بود در حدود چهارصد اثر مختلف (از داستان و رمان و یادداشت و مقاله و غیره) انتشار داد که معروفترین آنها «دکتر بی مریض »، «مرد زودرنج » و «برادر برادرم » میباشد. چخوف در سال 1884 دانشکده ٔ پزشکی را بپایان رسانید و در زمستان سال بعد، نخستین بار علائم بیماری سل در وی نمودار شد. او در سال 1887 سفری بجنوب روسیه کرد که تأثیرات این سفر در اثر معروفش بنام «استپ » آشکار است و آثار معروف دیگر وی در این سال عبارتست از مجموعه ٔ داستانهایی بنام «هنگام سحر» و یک نمایش نامه ٔ چهار پرده ای بنام «ایوانف ». در سال 1888 با جمعی از دوستان به کریمه رفت و در آنجا داستانهای مشهور «استپ روشنایی ها»، «جشن سالانه »، «زنگها» ونمایش نامه ٔ یک پرده ای بنام «خرس » را نوشت، و در همین سال جایزه ٔ پوشکین (بمبلغ 500 روبل) از طرف آکادمی علوم امپراطوری به وی اعطاء شد و سال بعد عضو جمعیت «دوستداران ادبیات » گردید. در این سال بود که نمایش «شیطان جنگل » را در چهار پرده و لطیفه ٔ «خواستگاری »را در یک پرده نوشت و داستان معروف «افسانه ٔ خسته کننده از دفتر یادداشت یک پیرمرد» را برشته ٔ تحریر درآورد. چخوف، در سال 1890 از راه سیبریه به جزیره ٔ «ساخالین » سفر کرد و در بازگشت ازین سفر که از راه «سنگاپور»، «هند»، «سیلان »، «کانادا» و «سوئز» صورت گرفت با انتشار آثار مهمی از قبیل «شیطانها»، «سرتاسر سیبریه » و «گوسیف » ارمغانی بزرگ به جهان ادب عرضه کرد، و در پایان همین مسافرت طولانی بود که احساس سینه درد و تنگی نفس شدید نمود و از بیماری خود نگران شد. چخوف در 1891 «فراریان ساخالین »، «دوئل » و «زنان » را نوشت و در همین سال سفری به اروپای غربی کرد و در سال 1892 به ایالت «نوگورود» رفت که بقحطی زدگان آن منطقه کمک کند و مدتی نیز در دهکده ٔ «ملیخوف » بمبارزه علیه بیماری وبا همت گماشت. آثار معروف چخوف در سال 1892 عبارتست از داستانهای: «اطاق شماره ٔ 6»، «ملخ »، «زوجه »، «در تبعید» و «همسایگان » و در 1893 نیز داستان «مرد ناشناس » و یادداشت های معروف مسافرت به سیبری را تحت عنوان «جزیره های ساخالین » منتشر ساخت، و در سال بعد بیماری وی شدت یافت و دکترها توصیه کردند که به کریمه یا جنوب فرانسه سفر کند، لیکن چخوف به خطری که او را تهدید میکرد توجهی نداشت و همچنان به نوشتن نمایشنامه و داستان های کوتاه سرگرم بود و تا پایان سال 1897 آثاری از قبیل نمایشنامه ٔ «شاهین دریا»، داستان بلند «سه سال »، «زندگی من »، «موژیک ها»، «در گاری »، «در یک نقطه ٔ محلی » و چند داستان کوتاه دیگر بقلم استادانه ٔ وی منتشر گردید و درین هنگام پزشکان بیماری او را مرض سل تشخیص دادند و وی ناگزیر بفرانسه رفت. چخوف در سالهای 1898 و 1899 داستان های «آدم توی جلد»، «یونچ »، «مستاجر»، «شوهر»، «خانم مامانی »، «خانم و سگ ملوسش » و «در راوین » را برشته ٔ تحریر درآوردو در سال 1900 بعضویت آکادمی علوم در پترسبورک انتخاب شد و نمایشنامه ٔ «سه خواهر» را نیز در آن سال تنظیم کرد، و در سال 1901 با «اولگا کینپر» (ستاره ٔ تآتر هنری مسکو) ازدواج کرد و از این سال تا 1904 که وضع مزاجیش رو به وخامت میگذاشت داستانهای «اسقف »، «عروس » و نمایشنامه ٔ معروف «باغ آلبالو» را نگاشت، اما دیگر شدت بیماری بتدریج توانائی کار کردن و نوشتن رااز وی سلب مینمود، و در ماه مه سال 1904 همراه زنش به یک آسایشگاه آلمانی در «بادنویلر» رفت و در همان آسایشگاه در سن چهل وچهارسالگی، در ماه ژوئن سال 1904زندگی را بدرود گفت و جسدش را به مسکو حمل کردند و در گورستان کلیسای «نودویشی » بخاک سپردند. ازین نویسنده ٔ کوته زندگانی چنانکه اشاره رفت آثار مهمی به زبان روسی باقی مانده و سبک نویسندگی او در ادبیات روسی بعد از وی تأثیری شگرف داشته است. از آثار این نویسنده ٔ بزرگ روس چند اثر از قبیل: «باغ آلبالو»، «موژیک ها»، «اطاق شماره ٔ 6» و چندین داستان کوتاه بزبان فارسی ترجمه و منتشر شده است و نوشته های وی در میان نویسندگان و خوانندگان ایرانی هواخواه بسیار دارد.

معادل ابجد

شیطانها

376

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری