معنی شیوا ارسطویی
حل جدول
بی بی شهرزاد
شیوا ارسطویی (قطره)
بی بی شهرزاد
فلسفه ارسطویی
مشا
حکومت ارسطویی
مشا
حکمت ارسطویی
مشا
پیروان ارسطویی
مشایین
شیوا
رسا
از خدایان هندى
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
شیوا. [شی] (ص) فصیح. ظریف. بلیغ. (یادداشت مؤلف) (مؤید الفضلاء) (فرهنگ جهانگیری). فصیح و بلیغ. (ناظم الاطباء) (از برهان) (از غیاث) (از آنندراج) (از انجمن آرا). نغز.خوب. جید. نیکو: شیوه ٔ شیوا. سخن شیوا:
گشتم از یمن مدحت شه دین
در سخن بس تبستغ و شیوا.
منجیک.
شیوا. [شی] (اِخ) سومین تشخص تثلیث هندی، خدای مخرب. (فرهنگ فارسی معین).
شیوا. [شی] (اِخ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان لاهیجان. آب از نهر کیاجو از سفیدرود. سکنه ٔ آن 301 تن. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
فرهنگ عمید
در آیین هندوئیسم، خدای مخرب و مظهر انهدام که معمولاً او را بهصورت مردی عبوس نمایش میدهند،
آیین پرستش شیوا که یکی از سه صورت مهم آیین کنونی هندوئیسم را تشکیل میدهد،
نام های ایرانی
دخترانه، شیرین بیان، خوش زبان، ایزد بزرگ هندیان باستان، فصیح، بلیغ
معادل ابجد
613