معنی شیوا ارسطویی (قطره)

حل جدول

شیوا ارسطویی (قطره)

بی بی شهرزاد


شیوا ارسطویی

بی بی شهرزاد


قطره

چکه، جرعه

واژه پیشنهادی

اثری از شیوا ارسطویی

خوف شیوا

بی بی شهرزاد

فرهنگ فارسی هوشیار

قطره قطره

‎ چکه چکه، مقدار بسیار کم: قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.

فارسی به عربی

قطره

قدح، قطره

فرهنگ معین

قطره

(قَ رِ) [ع. قطره] (اِ.) چکه، مقدار کمی آب. ج. قطرات.

لغت نامه دهخدا

قطره

قطره. [ق َ رَ / رِ] (از ع، اِ) یکی قطر. (منتهی الارب). واحده القطر، ای النقطه. (اقرب الموارد). پاره ٔ آب که از جائی چکد، و گره از تشبیهات آن است. (آنندراج):
هر نفسی بر دل آن پاکزاد
چون گره قطره نبودش گشاد.
طاهر وحید (از آنندراج).


شیوا

شیوا. [شی] (ص) فصیح. ظریف. بلیغ. (یادداشت مؤلف) (مؤید الفضلاء) (فرهنگ جهانگیری). فصیح و بلیغ. (ناظم الاطباء) (از برهان) (از غیاث) (از آنندراج) (از انجمن آرا). نغز.خوب. جید. نیکو: شیوه ٔ شیوا. سخن شیوا:
گشتم از یمن مدحت شه دین
در سخن بس تبستغ و شیوا.
منجیک.

شیوا. [شی] (اِخ) سومین تشخص تثلیث هندی، خدای مخرب. (فرهنگ فارسی معین).

شیوا. [شی] (اِخ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان لاهیجان. آب از نهر کیاجو از سفیدرود. سکنه ٔ آن 301 تن. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).

فرهنگ عمید

شیوا

در آیین هندوئیسم، خدای مخرب و مظهر انهدام که معمولاً او را به‌صورت مردی عبوس نمایش می‌دهند،
آیین پرستش شیوا که یکی از سه صورت مهم آیین کنونی هندوئیسم را تشکیل می‌دهد،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

قطره

چکه

نام های ایرانی

قطره

دخترانه، مقدار کمی از مایع که از جایی بچکد، چکه

معادل ابجد

شیوا ارسطویی (قطره)

927

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری