معنی صب
لغت نامه دهخدا
صب. [ص َب ب] (ع مص) ریختن. ریختن آب و افشاندن آن. قوله تعالی: انا صببنا الماء صباً (قرآن 25/80). || توسعاً، رسیدن مصیبت. فرود آمدن بلا و نازله:
صبت علی مصائب لو انها
صبت علی الایام صرن لیالیا.
(منسوب به فاطمه (ع)).
فرهنگ معین
(مص م.) ریختن آب و مانند آن، (مص ل.) وارد آمدن مصیبت. [خوانش: (صَ بّ) [ع.]]
فرهنگ عمید
ریختن،
ریختن آب،
حل جدول
ریختن آب
عربی به فارسی
دم کرده , ریزش , ریختن , پاشیدن , القاء , تزریق , الهام
گویش مازندرانی
بامداد
فرهنگ فارسی هوشیار
ریختن، ریخته شدن آبگونه ها، شیدا دلداده، آبریزان، شیفتگی ریخته (مصدر) ریختن (آب و مانند آن)، (مصدر) رسیدن مصیبت فرود آمدن بلا
فرهنگ فارسی آزاد
صَبّ، (صَبَّ، یَصُبُّ) آب یا مایع یا طعامی را ریختن، ریختن، ریخته شدن..،
صَبّ، عاشق- مشتاق- شیفته- ریخته شده (آب)، به صَبابَه نیز مراجعه شود،
معادل ابجد
92