معنی صحراها

حل جدول

صحراها

بوادی


سرزمین صحراها

مغولستان


بوادی

صحراها


مغولستان

سرزمین صحراها

فرهنگ فارسی هوشیار

بوادی

بیابانها و صحراها


براری

(اسم) جمع بریه صحراها خشکیها.

فرهنگ فارسی آزاد

بوادی

بَوادِی، بیابانها، صحراها (مفرد: بادِیَه)،


براری، برار

بَراری، بَرار، صحراها، بیابانها، زمینهای بی آب و علف، (مفرد: بَرّیَّه)،


فیافی

فَیافِی، بیابان های پهناور، صحراها، مکان های مستوی و بدون ارتفاعات ارضی (مفرد: فیفاء)،

مترادف و متضاد زبان فارسی

بوادی

بادیه‌ها، بیابان‌ها، صحاری، صحراها،
(متضاد) مداین

فرهنگ معین

بوادی

(بَ) [ع.] (اِ.) جِ بادیه، صحراها.


براری

(بَ) [ع.] (اِ.) جِ بری، صحراها، خشکی ها.


ژاژ

گیاهی است بی مزه، خاردار و خودرو که در صحراها می روید، شتر آن را می جود ولی نمی تواند فرو ببرد، کنایه از: سخن بیهوده. [خوانش: (اِ.)]

لغت نامه دهخدا

غابات

غابات. (ع اِ) ج ِ غابه. بیشه ها. بیشه هاو صحراها. (غیاث) (آنندراج). و رجوع به غابه شود.


براری

براری. [ب َ ری ی] (ع اِ) ج ِ بریه. صحراها و زمین های بی کشت. (از اقرب الموارد) (آنندراج).

معادل ابجد

صحراها

305

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری