معنی صحنه نمایش
حل جدول
واژه پیشنهادی
دکور
فرهنگ فارسی هوشیار
جای وسیع و محل نمایش در تماشاخانه
فرهنگ عمید
فرهنگ معین
زمین هموار، در فارسی به معنای محل نمایش نمایشنامه، کوچک ترین واحد کامل فیلم که مجموعه ای است از یک سلسه نما که به دنبال یکدیگر می آیند و تشکیل یک واقعه را می دهند، منظره ای واقعی یا خیالی که رویدادی را نش [خوانش: (صَ نَ یا نِ) [ع. صحنه] (اِ.)]
اصطلاحات سینمایی
یک یا چند نما که دریک مکان واحد اتفاق می افتد. صحنه را می توان معادل پاراگراف در یک نوشتار دانست.
صحنه
1- کنشی بی وقفه در داستان فیلم که معمولا در یک مکان خاص و طی یک محدوده زمانی مشخص روی می دهد. گاه صحنه در بیش از یک محل رخ می دهد مانند تعقیب که در مناطق مختلفی صورت می گیرد.صحنه می تواند شامل یک نما و یا چند نما باشد.2- به مکان رخداد هر ماجرا نیز صحنه گویند.
لغت نامه دهخدا
صحنه. [ص َ ن َ] (اِخ) قصبه ٔ مرکزی بخش صحنه شهرستان کرمانشاهان در 61هزارگزی کرمانشاه کنار شوسه ٔ کرمانشاه به طهران واقع. مختصات جغرافیائی آن بشرح زیر است: طول 47 درجه و33 دقیقه و عرض 34 درجه و 29 دقیقه - ارتفاع از سطح دریا 1342 گز. بنابراین 32 گز از کرمانشاه مرتفعتر است. هوای قصبه بواسطه ٔ کثرت اشجار، رودخانه ٔ دربند صحنه، وزش باد از دهلیز آب باریک و دربند خوش آب و هوا و تابستان معتدل است. آب قصبه از زه آب دره ٔ دربندچهار چشمه تأمین می شود. محصول عمده غلات، حبوبات، انواع میوه جات، چغندرقند، تریاک، توتون میباشد. شغل ساکنین، عده ای کاسب بازار و در حدود 80 گاوبند زارع دارد. باغات میوه، قلمستانهای بسیار آبادی صحنه را محصور نموده است. خانه ها در بلندی پشته و کنار خاوری رودخانه واقع عموماً قدیم ساز و مرغوب اند. دکاکین قصبه در طول کوچه ای بعرض 4 الی 5 گز واقع، در حدود 240 باب دکان مختلف و چند باب قهوه خانه در کنار شوسه دارد. از ادارات دولتی بخشداری، شهرداری، اقتصادی، پست وتلگراف، تلفن، آمار، کشاورزی، دام پزشکی، بهداری، فرهنگ، گروهان ژاندارمری، دایره ٔ شعبه ٔ بانک ملی، یک دبستان پسرانه و یک دخترانه، مسجد، یک خانقاه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). در صحنه دخمه ای است که فروهر بالای آن منقوش است و این دخمه از آثار مادها است. (ایران باستان ص 221) (تاریخ صنایع ایران).
صحنه گردان
صحنه گردان. [ص َ ن َ /ن ِ گ َ] (نف مرکب) گرداننده ٔ صحنه. تغییردهنده ٔ صحنه. آنکه وظیفه ٔ نمایش دهندگان روی سن را فرایاد آنان آرد و بدیشان تذکر دهد.
فارسی به عربی
مشهد
فارسی به آلمانی
Schauplatz (m), Szene (f)
معادل ابجد
554