معنی صدقه

لغت نامه دهخدا

صدقه

صدقه. [ص َ دُ ق َ] (ع اِ) کابین زن. ج، صُدقات. (منتهی الارب). دست پیمان. (منتهی الارب). کاوین. (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی). کابین. (مهذب الاسماء). صداق. شیربها. مهر.

صدقه. [ص ُ دُ ق َ] (ع اِ) دست پیمان. (منتهی الارب).

فرهنگ معین

صدقه

(صَ دَ قِ) [ع. صدقه] (اِ.) آن چه از مال که برای رضای خدا به بینوایان دهند.

فرهنگ عمید

صدقه

آنچه در راه خدا به بینوایان می‌دهند به ‌جهت ثواب، چیزی که کسی برای سلامت خود و دفع بلا به مردم فقیر و مستحق می‌دهد، صدقۀ سر، صدقه‌سری،

حل جدول

صدقه

بلاگردان

مترادف و متضاد زبان فارسی

صدقه

بلاگردان، خیر، خیرات، خیریه 2، تصدق، زکات

فارسی به انگلیسی

صدقه‌

Alms, Charity, Handout, Largess, Largesse, Offering

فارسی به عربی

صدقه

زکاه، صدقه

فرهنگ فارسی هوشیار

صدقه

آنچه بدرویش دهند در راه خدایتعالی، آنچه در راه خدا به بینوایان بدهند

فارسی به ایتالیایی

صدقه

carità

elemosina

واژه پیشنهادی

صدقه

آرازش

معادل ابجد

صدقه

199

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری