معنی صدمه زدن
لغت نامه دهخدا
صدمه زدن. [ص َ م َ / م ِ زَ دَ] (مص مرکب) آسیب زدن. رجوع به صدمه شود.
فارسی به انگلیسی
Blast, Damage, Harm, Hurt, Prejudice, Injure, Mar, Nip, Taint, Undermine, Wound
فارسی به ترکی
darbe indirmek
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) آسیب زدن ضربت زدن.
صدمه رساندن
صدمه زدن: زنیدن خرسیدن ویزودن شپوختن ظسیب رساندن زیان رساندن
فارسی به عربی
فرهنگ عمید
آسیب،
آزار،
[قدیمی] راندن و دفع کردن،
[قدیمی] کوبیدن دو چیز به هم،
[قدیمی] مصیبت،
* صدمه خوردن (دیدن): (مصدر لازم)
آسیب دیدن،
آزار دیدن،
* صدمه کشیدن: (مصدر لازم) رنج و آزار کشیدن، تحمل مشقت کردن،
* صدمه زدن: (مصدر لازم)
١. آسیب زدن،
آزار رساندن،
فرهنگ معین
(صَ دَ مِ) [ع. صدمه] نک. صدمت.
مترادف و متضاد زبان فارسی
آزار، آسیب، جراحت، خدشه، زیان، ضرر، گزند، لطمه، مضرت، برخورد، شتم، شوک، عیب، نقص
فارسی به آلمانی
Erschu.ttern [verb], Schlag (m) [noun], Verstu.mmeln [verb], Schmerzen, Verletzen, Weh, Zuleide
معادل ابجد
200