معنی صفت آدم خودپسند
حل جدول
بددماغ
صفت آدم خودپسند، صفت آدم پرافاده
بددماغ
صفت آدم سهلانگار
مسامحهکار
صفت آدم ضعیف
مفنگى
صفت آدم بیشیله پیله
روراست
لغت نامه دهخدا
خودپسند. [خوَدْ / خُدْ پ َ س َ] (نف مرکب) کسی که شخص خود را می پسنددو ازخودراضی است. متکبر. مغرور. بی فایده مغرور. (ناظم الاطباء). معجب. (یادداشت بخط مؤلف):
ندانستی ای کودک خودپسند
که مردان ز خدمت بجایی رسند.
سعدی.
جز این علتش نیست کآن خودپسند
حسد دیده ٔ نیک بینش بکند.
سعدی.
گر جلوه مینمائی و گر طعنه می زنی
ما نیستیم معتقد شیخ خودپسند.
حافظ.
- امثال:
خودپسند خداپسند نبود. (از جامع التمثیل).
خودپسند خلق پسند نیست.
واژه پیشنهادی
فرهنگ عمید
کسی که کردار و رفتار و صفات خود را پسندیده و بیعیب میداند،
صفت
(ادبی) در دستور زبان، کلمهای که بیانگر حالت، چگونگی، مقدار، یا تعداد اسم است،
شاخصه، ویژگی، ممیزه،
٣. (صفت) مانند، مثل (در ترکیب با کلمۀ دیگر): گداصفت، سگصفت،
(اسم مصدر) وصف خداوند با نامهای مخصوص،
[عامیانه، مجاز] عاطفه، وفاداری،
[قدیمی] پیشه، شغل،
٧. [قدیمی] رفتار، منش، خلقوخوی،
٨. (اسم مصدر) [قدیمی] چگونگی، چونی،
٩. [قدیمی، مجاز] معنی، واقع، باطن،
١٠. [قدیمی] نوع، قِسم،
١١. [قدیمی] شکل، گونه،
١٢. (اسم مصدر) [قدیمی] وصف کردن، بیانِ حال،
* صفت تفضیلی: (ادبی) در دستور زبان، صفتی که در آخر آن لفظ «تر» افزوده میشود و به برتری داشتن موصوف بر غیر در صفتی دلالت میکند، مانند بیناتر، داناتر، زیباتر، بیناترین، داناترین، زیباترین،
* صفت فاعلی: (ادبی) در دستور زبان، صفتی که بر کنندۀ کار دلالت میکند، مانند خواهنده، پرسان، پرهیزگار،
* صفت مشبهه: (ادبی) در دستور زبان، صفتی که بر ثبوت و دوام فعل در فاعل دلالت میکند، مانند بینا، توانا، دانا، شکیبا،
* صفت ساده (مطلق): (ادبی) در دستور زبان، صفتی که صفات و حالات را بیان میکند، مانندِ گرم، سرد، بزرگ، کوچک، سفید، سیاه،
* صفت مفعولی: (ادبی) در دستور زبان، صفتی که دلالت بر مفعول بودن دارد و کار بر آن واقع میشود، مانند کشته، دیده،
* صفت نسبی: (ادبی) در دستور زبان، صفتی که کسی یا چیزی را به جایی یا چیزی نسبت میدهد، مانند تهرانی، طلایی،
مترادف و متضاد زبان فارسی
ازخودراضی، خودبین، خودخواه، سرگران، متفرعن، متکبر، مختال، مدمغ، معجب، مغرور،
(متضاد) خودگداز، غیرپسند
فارسی به انگلیسی
Inconsiderate, Mean, Proud, Self-Centered, Selfish, Smug
فارسی به عربی
انانی
فرهنگ فارسی هوشیار
در عربی بصورت (صفه) و در فارسی بصورت (صفت) نویسند چگونگی کسی گفتن و آن مشتق از وصف است، بیان حال، ستودن
معادل ابجد
1341