معنی صفحه هدف گیرى

حل جدول

لغت نامه دهخدا

هدف هدف

هدف هدف. [هََ دَ هََ دَ] (ع اِ صوت) کلمه ای که بدان نعجه رابدوشیدن خوانند. (اقرب الموارد). رجوع به هدف شود.


هدف

هدف. [هََ دَ] (ع اِ) هر چیز بلند و برافراشته از بنا و ریگ توده و کوه و پشته و مانند آن. || مرد بزرگ جثه. || نشانه ٔ تیر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد):
خیل سحاب از هر طرف رنگین کمان کرده به کف
باران چو تیری بر هدف دستی توانا ریخته.
خاقانی.
مویی شدم که موی شکافم به تیر نطق
کآسیب طالعم هدف اضطرار کرد.
خاقانی.
کمان ابرویش گر شد گره گیر
کرشمه بر هدف میراند چون تیر.
نظامی.
ز آن دعای شبانه شبگیری
ترسم افتد بدین هدف تیری.
نظامی.
کمان خواست از دایه و چوبه تیر
گهی کاغذش بر هدف گه حریر.
نظامی.
گاه باشد که کودکی نادان
بغلط بر هدف زند تیری.
سعدی (گلستان).
ناوکش را جان درویشان هدف
ناخنش را خون مسکینان خضاب.
سعدی.
دری هم برآید ز چندین صدف
ز صد چوبه آید یکی بر هدف.
سعدی (بوستان).
تیر چون از کمان سست آید
از کجا بر هدف درست آید.
اوحدی.
- هدف گیری، نگریستن نشانه و هدف به دقت پیش از آنکه تیر بیندازند.
- هدف وار،مانند هدف و نشانه ای که تیر بر آن افکنند:
کاغذین جامه هدف وار علی اﷲ زنیم
تا به تیر سحری دست قدر بربندیم.
خاقانی.
|| در تداول، آنچه آدمی برای رسیدن بدان بکوشد از جاه و مال و جز آن. مقصود. غایت.
- باهدف،آنکه زندگی را بیهوده نگذراند و در کارهای خود هدفی دارد.
- بی هدف، مقابل باهدف.
|| (ص) بسیارخواب. (منتهی الارب). سنگین بسیارخواب. (اقرب الموارد). || گران ناسازوار بی خیر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ج، اهداف. (اقرب الموارد). || (اِ صوت) کلمه ای است که بدان گوسپند و بز را به دوشیدن خوانند. (منتهی الارب). رجوع به «هدف هدف » شود.

هدف. [هَِ] (ع ص) تن دار جسیم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).

هدف. [هََ] (ع مص) درآمدن در هدفه. (منتهی الارب). دخول. (اقرب الموارد). || به پنجاه نزدیک گردیدن. || کسل مند گردیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || سست شدن. (منتهی الارب). ضعیف شدن. (اقرب الموارد). || شتافتن بسوی چیزی. (اقرب الموارد).


صفحه

صفحه. [ص َ ح َ] (اِخ) دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. 48هزارگزی جنوب اهواز 3هزارگزی باختر راه اهواز به آبادان است. دشت. گرمسیر. دارای 60 تن سکنه. آب از چاه. محصول غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه در تابستان اتومبیل رو. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).

صفحه. [ص َ ح َ] (اِخ) دهی از دهستان نهر هاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز. در 33هزارگزی جنوب خاوری اهواز 10هزارگزی خاور راه آهن اهواز به خرمشهر و کنار کارون. دشت. گرمسیر. دارای 65 تن سکنه. آب از کارون. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه در تابستان اتومبیل رو. آسیاب آن قدیمی است. این آبادی از دو محل به نام 1 و 2 بفاصله ٔ 2هزار گز دور از هم قرار گرفته است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).

فارسی به عربی

صفحه

صحن، صفحه، قرص


هدف

ببغاء، بصر، سبب، ضحیه، عقب، علامه، نقطه، هدف، وخز

ترکی به فارسی

هدف

هدف

فرهنگ معین

صفحه

رویه و سطح چیزی، جمع صفحات، کناره چیزی، جانب، چهره، صورت، در فارسی هر یک از دو سوی یک ورق کاغذ، مقوا و مانند آن، صفحه مدوری که روی آن موسیقی یا آواز یا گفتار ضبط شده است و به کمک گرامافون به صدا [خوانش: (صَ حَ یا حِ) [ع. صفحه] (اِ.)]

عربی به فارسی

هدف

دانستن , فرض کردن , ارزیابی کردن , شمردن , رسیدن , ناءل شدن (به) , به نتیجه رسیدن , قراول رفتن , قصد داشتن , هدف گیری کردن , نشانه گرفتن () حدس , گمان , جهت , میدان , مراد , راهنمایی , رهبری , نشان , هدف , مقصد , مقصود , عینی , معقول , قصد , عزم , منظور , پیشنهاد , در نظر داشتن , پیشنهادکردن , نیت , نشانگاه , تیر نشانه

تعبیر خواب

صفحه

صفحه گرامافون همسر یا مصاحب وراج و پرحرفی است که در خانه شما می زید یا دوستی است که بسیار حرف می زند و با مکرر گویی های خویش موجب تکدر و تالم شما می شود لیکن هرگز او را از خود نمی رانید و نمی رنجانید. اگر کسی صفحه ای به شما داد امانتی به شما سپرده می شود و اگر شما به کسی صفحه دادید به یکی از دوستان خویش کمک می کنید و این کمک شما بیشتر لفظی و ارزنده است زیرا با این که وسعت و توانائی زیاد در آن زمینه ندارید این مساعدت را انجام می دهید. اگر دیدید کسی صفحه متعلق به شما را شکست به شما زیان وارد می آورد، اگر خودتان صفحه را شکستید با همسرتان اختلاف شدید پیدا می کنید یا دوستی را به شدت می رنجانید و از خود می رانید. -

مترادف و متضاد زبان فارسی

صفحه

برگ، ورق، ورقه، چهره، صورت، وجه، رویه، سطح، دیسک

فارسی به ایتالیایی

صفحه

pagina

معادل ابجد

صفحه هدف گیرى

502

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری