معنی صورتی
لغت نامه دهخدا
صورتی. [رَ] (ص نسبی) منسوب به صورت. || سپید که به سرخی زند. سرخ و روشن همچون رنگ صورت.
فرهنگ عمید
از رنگهای ترکیبی، مانند رنگ چهره یا سرخ روشن، سفید مایل به سرخ، گلی،
(صفت نسبی) دارای چنین رنگی،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
سرخ روشن
فارسی به انگلیسی
Pink
فارسی به ترکی
pembe
فرهنگ فارسی هوشیار
نمایی، سرخابی از رنگ ها رنگ سفید که به سرخی زند: برای عروس یک پیراهن صورتی با گلهای سرخ دوخته بودند. توضیح چون رنگ گلی را بیشتر کنند و مختصری رنگ بنفش به آن اضافه کنند صورتی خوشرنگ به دست می آید، ظاهری.
فارسی به ایتالیایی
rosa
معادل ابجد
706