معنی ضن

لغت نامه دهخدا

ضن

ضن. [ض ِن ن] (ع مص) ضَنانه. زفت گردیدن و زفتی کردن. (منتهی الارب). بخیلی کردن. (زوزنی) (دهار) (تاج المصادر) (منتخب اللغات).

ضن. [ض ِن ن] (ع اِ) دوست خالص. (دهار). خاص و مخصوص. گویند: هو ضِنّی، یعنی او خاص به من است. و فلان ضِنّی من بین اخوانی، یعنی فلان در میان برادران من اختصاص مانندی به من دارد. (منتهی الارب).

ضن. [ض َ نِن ْ] (ع ص) بیمار. گویند: ترکته ضنی ً و ضنیاً. (منتهی الارب). ج، اَضْناء.

حل جدول

ضن

ویژه و خاص

ویژه، خاص

فرهنگ فارسی هوشیار

ضن

‎ زفتی، زفتی کردن، زفت گردیدن (زفت بخیل)

معادل ابجد

ضن

850

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری