معنی طلاق

فرهنگ عمید

طلاق

(فقه، حقوق) جدا شدن زن و شوهر از یکدیگر، به وسیلۀ فسخ قید نکاح،
(اسم) شصت‌وپنجمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۱۲ آیه، نساءالصغری، نساءالقصری،
* طلاق بائن: [مقابلِ طلاق رجعی] (فقه، حقوق) نوعی طلاق که رجوع در آن بدون عقد نکاح جایز نیست،
* طلاق خُلع: (فقه، حقوق) طلاقی که زن به‌واسطۀ اکراهی که از شوهر دارد با دادن مالی یا بخشیدن مهریۀ خود از او طلاق می‌گیرد،
* طلاق خُلعی: (فقه، حقوق) =* طلاق خلع
* طلاق رجعی: [مقابلِ طلاق بائن] (فقه، حقوق) طلاقی که در مدت عده رجوع شوهر به ‌زن بدون عقد نکاح جایز است،
* طلاق مبارات: (فقه، حقوق) نوعی طلاق که زن و شوهر به‌واسطۀ بیزاری از یکدیگر قرار بگذارند که زن قسمتی از مهریۀ خود را به مرد ببخشد و طلاق بگیرد و مرد نیز از آنچه قبلاً داده صرف‌نظر کند،

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی آزاد

طلاق

طَلاق، نام سوره 65 قرآن که مَدَنی است و دوازده آیه دارد،

طَلاق، (طَلَقَ-یَطْلُقُ) جدا شدن زن و شوهر و لغو کردن عقد ازدواج،

فارسی به ایتالیایی

طلاق

divorzio

فرهنگ فارسی هوشیار

طلاق

‎ هیلیش هلش، گشادگی، یلگی، روانی، آزاد گی، سر خوشی ‎ جدا شدن زن از مرد رها شدن زن از قید نکاح (طبق شرایط مقرر در دین)، جدایی زن از مرد. یا سه طلاق. طلاق دادن مرد زن خود را سه بار. درین صورت رجوع جایز نیست مگر پس از ازدواج زن با محلل. یا طلاق بائن (باین) . طلاقی که از برای مطلق رجوع از آن در ایام عده ابتدا موجود نیست. طلاق زوجه ای که زوج با او نزدیکی نکرده و طلاق زوجه ای یائسه و صغیره از جمله طلاقهای بائن به شمار می روند از این طلاق رجوع بدون نکاح جایز نیست. یا طلاق بدعت. طلاق حائض غیر آبستن یا نفسا ء است با حضور زوج یا مسترابه به بیش از سه ماه و سه طلاق مرسلا (پشت سر هم) به طوری که در شرایط طلاق مقرر است. یا طلاق خلع. طلاقی است که زن به واسطه اکراهی که از زوج دارد با دادن مال یا بخشیدن کابین می گیرد. یا طلاق رجعی. طلاقی است که بعد آن در میان مدت عده رجوع کردن زن بدون طلاق نکاح جایز است و آن یک بار یا دو بار لفظ طلاق گفتن است بخلاف طلاق بائن. یا طلاق سنت (سنی) طلاقی که به واسطه رعایت شرایط جایز است مقابل طلاق بدعی. رها شدن زن از قید نکاح، فسخ نمودن عقد نکاح، بیزاری رها کردن


سه طلاق

سه بار طلاق زن


طلاق گفتن

(مصدر) طلاق دادن (زن و غیره)

تعبیر خواب

طلاق

اگر بیند کسی زنش را طلاق داد و او یک زن بیش نبود، دلیل شرف و بزرگی بود. اگر او را زنی دیگر یا کنیزکی بود، دلیل که در بزرگی او نقصان شود. - محمد بن سیرین

اگر بیند زن را طلاق داد، دلیل که کاری کند که از آن پشیمان شود و دیدن خلع کردن، دلیل بر توانگری و غنیمت است. - امام جعفر صادق علیه السلام

لغت نامه دهخدا

طلاق

طلاق. [طَ] (ع مص) رها شدن زن از قید نکاح. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). رها شدن زن از عقد نکاح. (المصادر زوزنی). رها کردن. (دهار). فسخ کردن عقد نکاح. سراح. (منتهی الارب). بیزاری: هر زنی که در عقد من است یا بعد از این در عقد من خواهد آمد مطلقه است و طلاق باین که رجعت در او نگنجد. (تاریخ بیهقی ص 318).
لیک با ام الخبائث چون طلاقش واقع است
خسروش رجعت نفرماید به فتوای جفا.
خاقانی.
صاحب آنندراج گوید: طلاق رها شدن زن از قید نکاح... و به فارسی با لفظ افتادن و دادن و خوردن و گرفتن و بستن مستعمل:
از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب
رجعتی می خواستم لیکن طلاق افتاده بود.
حافظ.
پارسایان عهد با قدسی وشاقی بسته اند
دهر را بر گوشه ٔ چادر طلاقی بسته اند.
سنجر کاشی.
دی طلاق رستگاری خورده ام
با بلا سوگند یاری خورده ام.
سنجر کاشی.
صاحب قاموس کتاب مقدس آرد: طلاق در شریعت موسوی معمول و مجاز است لذا زوجات خود را به ادنی سبب و اقل جهتی طلاق میدادند تا اینکه مسیح آنها را ملامت و توبیخ نموده اذن طلاق را معلق به علت زنا فرمود. (قاموس کتاب مقدس). طلاق در حقوق ساسانی یک امر استثنائی و امر غیرعادی بوده است. در دینکرد آمده است: اگر شوهری از روی سؤنیت بکوشد رابطه ٔ زناشوئی را قطع کند از او به محکمه شکایت خواهد شد و اگر بر طبق حکم صادره از دادگاه شوهر مجدداً وصلت را ادامه دهد دیگر به هیچ عنوان تنبیه نخواهد شد و به زندان نخواهد رفت. از این گفته چنین معلوم میگردد که طلاق امری استثنائی بوده و جز به حکم دادگاه ممکن نبوده است. البته دادگاه نیز حتی الامکان از طلاق احتراز میکرده است. و در فقه اسلام چنانکه علامه در تبصره آورده است در طلاق دهنده بلوغ و عقل و اختیار و قصد شرط میباشد و از برای ولی است طلاق دادن از طرف شوهر مجنون نه شوهر صغیر و شوهر مست و در طلاق داده شده خالی بودن از حیض و نفاس در صورتی که شوهر حاضرباشد و دخول به آن زن نموده باشد شرط میباشد و اگر شوهر غایب (مسافر) باشد به اندازه ٔ انتقال «گردیدن » زن از طهری (پاکی از حیض) به طهر دیگری طلاق آن زن صحیح میباشد و اگرچه حائض بوده باشد و شرط میباشد طلاق دادن آن زن را در طهری که در آن به جماع نزدیکی با آن زن نکرده باشد مگر در زن صغیره و زن یائسه و مسترابه (زنی که حامله بودن او مورد شک و ریب واقع شده است) سه ماه صبر میکند و طلاق جز به گفتن شوهر «انت طالق » واقع نمیشود، در حالی که این قول از شرط و صفت مجرد باشد و شنیدن (صیغه ٔ طلاق را) دو تن مرد عادل شرط است. رجوع به ترجمه و شرح تبصره ٔ علامه صص 287- 293 و کشاف اصطلاحات الفنون و شرایع و سایر کتب فقهی شود. || (اِمص) بضع. || گشاده زبانی.تیزی زبان. طلاقت. تیززبان شدن. || گشاده رویی. گشادگی. (غیاث).
- طلاق طبیعت، گشادگی طبیعت. (آنندراج).
|| روانی. آزادگی. || نشاط. (غیاث).

طلاق. [طَ] (اِخ) سوره ٔ شصت وپنجمین از قرآن کریم، و آن مدنیه و دوازده آیت است، پس از تغابن و پیش از تحریم.


طلاق گفتن

طلاق گفتن. [طَ گ ُ ت َ] (مص مرکب) طلاق دادن. هشتن زن.

فرهنگ معین

طلاق

(طَ) [ع.] (مص ل.) جدا شدن زن و شوهر.

حل جدول

طلاق

متارکه

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

طلاق

جدایی

مترادف و متضاد زبان فارسی

طلاق

بیزاری، جدایی، متارکه، رهایی،
(متضاد) ازدواج، نکاح، وصلت

عربی به فارسی

طلاق

طلا ق , جدایی , فسخ

معادل ابجد

طلاق

140

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری