معنی طناز طباطبایی
حل جدول
از بازیگران فیلم ساکن طبقه وسط
از بازیگران فیلم 50 قدم آخر
از بازیگران فیلم آرایش غلیظ
از بازیگران فیلم رخ دیوانه
بابک حمیدیان، طناز طباطبایی
از بازیگران فیلم 50 قدم آخر
طناز
شوخ و پرناز
لوند
لغت نامه دهخدا
طناز. [طَن ْ نا] (ع ص) بسیار فسوس کننده. (منتهی الارب). فسوس دارنده. (دهار). افسونگر. (مهذب الاسماء). که سخریه کند. که دست اندازد. (صحاح الفرس). بسیارسخن به رموز گوینده. (غیاث) (آنندراج):
به چنگ باز گیتی در، چو بازت گشت سرپیسه
کنونت باز باید گشت ازین بازی و طنازی.
ناصرخسرو.
شده از من موافقان رنجور
شده بر من مخالفان طناز.
مسعودسعد.
سر متاب از طریق تا نشوی
هدف تیر طعنه ٔ طناز.
سنائی.
از جوانمردی بر جود و سخای تو کند
دو کف راد تو بر حاتم طی طنازی.
سوزنی.
سپر نیفکنم از خصم طاعن طناز
که خصم نبود بی طاعنی و طنازی.
سوزنی.
|| نازکننده و رفتار به ناز کننده و شوخ. (غیاث) (آنندراج). به ناز خرامنده. کش خرام.
فرهنگ فارسی هوشیار
بسیار فسوس کننده، افسونگر، دست انداز، شوخ و پر ناز
فرهنگ معین
شوخ، کرشمه، به ناز خرامنده، مسخره کننده. [خوانش: (طَ نّ) [ع.] (ص.)]
فرهنگ عمید
زیبا و پرعشوه،
(اسم، صفت) [قدیمی] مسخرهکننده، طنزگو،
مترادف و متضاد زبان فارسی
دلفریب، عشوهساز، افسونگر، دلربا، شیوهگر، عشوهگر، کرشمهگر، لوند، دلنشین، فریبنده، شوخ، پرناز، طنزگو
فارسی به انگلیسی
Graceful, Nymph, Skittish
نام های ایرانی
دخترانه، با ناز و کرشمه، بسیار زیبا، دلنشین و فریبنده
فرهنگ فارسی آزاد
طَنّاز، مسخره کننده- در فارسی بمعنای دلکش و پرناز و خرامان مصطلح است،
معادل ابجد
111