معنی ظن
لغت نامه دهخدا
ظن. [ظَن ن] (ع مص، اِمص) پنداشت. گمان. ارتیاب. یعنی طرف راجح از دو طرف اعتقاد غیرجازم. (منتهی الارب). حدس. || گمان بردن. || به درستی دانستن. دانستن. اعتقاد محکم. قوله تعالی: ظن داود (قرآن 24/38)، أی علم و ایقن. و لغت از اضداد است. (منتهی الارب). باور. اعتقاد راجح مع عدم المنع من الترک. ادراک راجح از یکی از طرفین وجود یا عدم نسبت. غلبه ٔ یکی از طرفین وقوع و لاوقوع. ظَن ّ بالفتح و تشدید النون، الشک ّ. و الظن و الوهم بحسب اللغه یکاد لایفرق بینهما. کذا فی الکرمانی. و هو بین الفقهاء التردد بین امرین استویا أو ترجح احدهما علی الاَّخر. و اما عند المتکلمین فالشک تجویز امرین لیس لاحدهما مزیه علی الاَّخر. و الظن ّ تجویز امرین احدهما ارجح من الاَّخر. و المرجوح یسمی بالوهم. کذا فی تیسیرالقاری ٔ فی علم القرائه بعد ذکر بحث الادغام. و فی شرح التجرید: الظن ترجیح احد الطرفین، أی الایجاب و السلب اعتقاداً راجحاً لاینقبض النفس معه عن الطرف الاَّخر. و هو غیر اعتقاد الرجحان. فان ّ اعتقاد الرجحان قد یکون جازماً، بخلاف الظن ّ فانه اعتقاد راجح بلا جزم و لذا یقبل الشده و الضعف. و طرفاه علم و جهل فان بعض الظنون اقوی من بعض - انتهی.فالظن ادراک بسیط و التوهم امر مغایر له حاصل بعد ملاحظه الطرف الاَّخر. و ما قالوا ان ّ الظن ادراک یحتمل النقیض، فالمراد انّه کذلک بالقوه. کذا ذکره السّید السّند فی الحواشی العضدیه. و هکذا فی السﱡلّم. ثُم اطلاق الظن علی الاعتقاد الراجح هو المشهور و قد یطلق الظن بمعنی الوهم، کما فی التلویح فی رکن السنه فی بیان حکم خبر الواحد. و قد یطلق علی ما یقابل الیقین أی الاعتقاد الذی لایکون جازماً مطابقاً ثابتاً، سواءٌ کان غیر جازم أو جازماً غیر مطابق أو جازماً مطابقاً غیر ثابت. و علی هذا وقع فی البیضاوی فی تفسیر قوله تعالی: و ان هم الاّ یظنون. (قرآن 78/2). و قد یطلق الظن ّ بازاء العلم علی کل ّ رأی و اعتقاد من غیرقاطع و ان جزم به صاحبه، کاعتقاد المقلد و المائل عن الحق لشبهه فیتناول الظن ّ بالمعنی المشهور الجهل المرکب و اعتقاد المقلد. هکذا یستفاد مما فی شرح المواقف و حاشیه للمولوی عبدالحکیم فی المقصد الاول من مرصد النظر. و فی کلیات ابی البقا: الظن ّ یکون معناه یقیناً و شکاً فهو من الاضداد، کالرّجاء یکون خوفاً و امناً. و الظن ّ فی الحدیث القدسی: انا عند ظن ّ عبدی بی، بمعنی الیقین و الاعتقاد. و عند المنطقیین التردد الراجح الغیرالجازم. و عند الفقهاء هو من قبیل الشک لانهم یریدون به التردد بین وجود الشی ٔ و عدمه سواء استویا أو ترجح احدهما. و العمل بالظن فی موضع الاشتباه صحیح شرعاً کما فی التحری. و غالب الظن عندهم ملحق بالیقین و هو الذی تبتنی علیه الاحکام و یعرف ذلک من تصفح کلامهم. و قد صرحوا فی نواقض الوضوء بأن ّ الغالب کالمتحقق. و صرحوا فی الطلاق بانه اذا ظن الوقوع لم یقع. و اذا غلب علی ظنه وقع. و الظن متی لاقی فصلاً مجتهداً فیه أو شبهه حکمیه وقع معتبراً. و قد یطلق الظن بازاء العلم علی کل رأی و اعتقاد من غیر قاطع و ان جزم به صاحبه، کاعتقاد المقلد و الزایغ عن الحق لشبهه. و قد یجی ٔ بمعنی التوقع کما فی قوله تعالی: یظنون انهم ملاقوا ربهم (قرآن 46/2). و لا اثم فی ظن لایتکلم به و انّما الاثم فی ما یتکلم به. و لا عبره بالظن البین خطائه کما لو ظن الماء نجساً فتوضاء به ثم تبین انه کان طاهراً جاز وضوئه. و الظنون تختلف قوه و ضعفاً دون الیقین - انتهی. ثم المقدمات الظنیه انواع: کالمشهورات. و المقبولات. و المسلمات. و المخیلات.و الوهمیات. و المقرونه بالقرائن، کنزول المطر بوجود السحاب الرطب. و تفصیل کل فی موضعه. و المظنونات وهی القضایا التی یحکم بها العقل حکماً راجحاً مع تجویز نقیضه، بمعنی انه لو خطر بالبال النقیض، لجوزه العقل صادقه کانت أو کاذبه، کما یقال فلان یطوف باللیل و کل من یطوف باللیل فهو سارق. قال المولوی عبدالحکیم فی حاشیه القطبی: قوله یحکم بها العقل حکماً راجحاً؛ أی سبب الحکم بها هو الرجحان. فیخرج المشهورات و المسلمات و المقبولات و یدخل التجربیات و المتواترات و الحدسیات الغیرالواصله حد الجزم - انتهی. و قال الصادق الحلوانی فی حاشیه الطیبی بعد تعریفها بما ذکر: و یندرج فیها المشهورات فی بادی الرأی و بعض المشهورات الحقیقیه و المسلمات و المقبولات و کذا التجربیات الاکثریه و ما یناسبها من الاخبار القریبه من حد التواتر و الحدسیات الغیرالقویه - انتهی:
من در تو فکنده ظن نیکو
وابلیس ترا ز ره فکنده
مانند کسی که روز باران
بارانی پوشد از کونده.
لبیبی.
امیر گفت: به خواجه این ظن نیست و هرگز نباشد. (تاریخ بیهقی). به خلاف آن آمدکه ظن ّ من بود که جنگ سخت شد و در میدان جنگ کم از پانصد سوار کار میکردند و یک لشکر به نظاره بودند. (تاریخ بیهقی). اغلب ظن من آن است که بدو بخشد و اگر خواجه شفاعت او کند که بدو بخشد خوشتر آید. (تاریخ بیهقی). قوله تعالی: فظن ّ ان لن نقدر علیه (قرآن 87/21)، پنداشت که ما بر وی قادر نیستیم. (قصص الانبیاء).
مگر که ذات تو جان است کش نداند وهم
مگر که وصف تو عقل است کش نیابد ظن.
مسعودسعد.
رای تو به یک نظره ٔ دزدیده ببیند
ظنی که کمین دارد در خاطر غدار.
؟ (از کلیله و دمنه).
شتربه حدیث دمنه بشنود... سخن اوظن ّ صدق و اعتقاد نصیحت پنداشت. (کلیله و دمنه). چون ظن افتاد که اهل خانه را خواب ربود مقدّم دزدان هفت بار بگفت شولم شولم. (کلیله و دمنه).
چون در تو ظن خلق به نیکی است نیک باش
تا در تو ظن خلق به نیکی شود یقین.
سوزنی.
از حق ان الظن لایغنی رسید
مرکب ظن بر فلکها کی دوید.
مولوی.
ای شغال بی جمال و بی هنر
هیچ بر خود ظن طاوسی مبر
زانکه طاوسان کنندت امتحان
خوار و بی رونق بمانی در جهان.
مولوی.
من اگر ننگ مغان یا کافرم
آن نیم که بر خدا این ظن برم.
مولوی.
ظنی که بیاراسته بودیم تبه گشت
تیری که بینداخته بودیم خطا شد.
؟
ج، ظنون، اظانین.
- به ظن قوی، همانا.
- سؤظن، بدگمانی.
|| متهم کردن. || تهمت نهادن.
فرهنگ معین
(مص ل.) گمان بردن، متهم کردن، (اِ.) گمان، حدس، جمع ظنون،
فرهنگ عمید
گمان، حدس،
* ظن بردن: (مصدر لازم) گمان بردن، گمان کردن، پنداشتن،
* ظنِ غالب: گمان قریببهیقین،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
گمان
مترادف و متضاد زبان فارسی
احتمال، پندار، تردید، توهم، حدس، زعم، شک، گمان، گمانه، وهم،
(متضاد) یقین
فارسی به انگلیسی
Supposition, Suspicion
فارسی به عربی
تخمین
فرهنگ فارسی هوشیار
پنداشت، گمان، گمان بردن، دانستن، بدگمانی، متهم کردن، تهمت نهادن
فرهنگ فارسی آزاد
ظَنّ، اعتقاد-گمان-احتمال- تُهمت-در فارسی فقط بمعنای شک و گمان و عدم یقین مُصطلح است (جمع:ظُنُوْن-اَظانِیْن)،
ظَنّ، (ظَنَّ-یَظُنُّ) دانستن- یقین داشتن- عقیده داشتن با احتمال- گمان کردن- متهم کردن-تهمت زدن،
معادل ابجد
950