معنی عابدان
حل جدول
فرهنگ عمید
همچون عابدان، بهروش عابدان،
(صفت) همراه با عبادت،
فرهنگ فارسی هوشیار
آیه های قرآن
در آن هنگام همه آن معبودان با عابدان گمراه به دوزخ افکنده مىشوند؛
فکبکبوا فیها هم و الغاوون
در آن هنگام همه آن معبودان با عابدان گمراه به دوزخ افکنده مىشوند؛
یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَّا یَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ
اى مردم! مثلى زده شده است، به آن گوش فرا دهید: کسانى را که غیر از خدا مىخوانید، هرگز نمىتوانند مگسى بیافرینند، هر چند براى این کار دست به دست هم دهند! و هرگاه مگس چیزى از آنها برباید، نمىتوانند آن را باز پس گیرند! هم این طلبکنندگان ناتوانند، و هم آن مطلوبان (هم این عابدان، و هم آن معبودان) !
لغت نامه دهخدا
غزی. [غ َزْ زی] (اِخ) عبدالرحمن بن عثمان. از عابدان یمن بود. وی از عبیدبن عمیر روایت کند، و یزیدبن ابی حکیم از او روایت دارد. (از انساب سمعانی ورق 408 ب).
عبدا
عبدا. [ع َ دُل ْ لاه] (اِخ) ابن طاوس بن کیسان الهمدانی. از عابدان یمن و فقهاء مشهور و از رجال حدیث و ثقه است.وی به سال 132 هَ. ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
ناصیه داران پاک...
ناصیه داران پاک. [ی َ / ی ِ ن ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) کنایه از ملائکه باشد. (برهان قاطع). ملائکه. (از ناظم الاطباء). || کنایه از صالحان و عابدان و زاهدان. (از ناظم الاطباء):
داغ نه ناصیه داران پاک
تاج ده تخت نشینان خاک.
نظامی.
ملامت گو
ملامت گو. [م َ م َ](نف مرکب) ملامت گوینده. آنکه سخنان سرزنش آمیز گوید. سرزنش کننده. ملامتگر:
عابدان آفتاب از دلبر ما غافلند
ای ملامت گو خدا را رو مبین آن رو ببین.
حافظ(دیوان چ قزوینی ص 278).
و رجوع به ماده ٔ بعد و ترکیب ملامت گفتن ذیل ملامت شود.
خرجردی
خرجردی. [خ َ ج ِ] (اِخ) اسماعیل بن ابی القاسم بن عبدالواحدبن اسماعیل خرجردی، مکنی به ابوسعید. از عالمان باعمل و عابدان کثیرالعباده بود و به هرات فرودآمد و از ابوصالح مؤذن و دیگران خبر شنید و چندین تن از وی حدیث روایت کردند. وی بسال 434 هَ. ق. در هرات درگذشت. (از انساب سمعانی).
عابد
عابد.[ب ِ] (ع ص) پرستنده ٔ خدا و ملتزم به شرائع دین. (از اقرب الموارد). پرستنده. عبادت کننده:
عابدان را پرده این خواهد درید
زاهدان را توبه آن خواهد شکست.
خاقانی.
خدا از عابدان آنها گزیند
که در راه خدا آن را نبیند.
نظامی.
چه گویی در حق فلان عابد که دیگران به طعنه سخنها گفته اند. (گلستان سعدی).
گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود
تا اختیار کردی از آن این فریق را.
سعدی (گلستان).
|| موحد. (ذیل اقرب الموارد بنقل از تاج العروس). || خادم. (اقرب الموارد). || مرد با ننگ و عار. و گفته اند بدین معنی است قول خداوند تعالی: ان کان للرحمن ولد فانا اول العابدین. (قرآن 81/43). أی اول الاَّنفین. (از منتهی الارب).
معادل ابجد
128