معنی عذرا

فرهنگ معین

عذرا

بکر، دوشیزه، گوهر سوراخ نشده. [خوانش: (عَ) [ع. عذراء] (ص.)]

فرهنگ عمید

عذرا

بکر، دوشیزه،
(صفت) [مجاز] ویژگی سخنی که پیش از آن گفته نشده، سخن تازه‌آورده،
[مقابلِ نهان] پیدا، آشکار،
(قید) به‌تنهایی، تنها،

حل جدول

عذرا

یار وامق

مترادف و متضاد زبان فارسی

عذرا

باکره، بتول، بکر، دختر، دوشیزه،
(متضاد) زن

فارسی به انگلیسی

عذرا

Virgin

نام های ایرانی

عذرا

دخترانه، دوشیزه، باکره، بکر، لقب مریم (ع) و لقب فاطمه (س)، نام معشوق وامق

معادل ابجد

عذرا

971

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری