معنی عصیان کردن
لغت نامه دهخدا
عصیان کردن. [ع ِص ْ ک َ دَ] (مص مرکب) طغیان کردن. سرکشی کردن. عصیان ورزیدن. عاصی شدن:
خویشتن را چون فریبی چون نپرهیزی ز دیو
چون نهی چون خود کنی عصیان بهانه برقضا.
ناصرخسرو.
بسا شها که بگشت او ز دوستی ّ ملک
بسا امیر که با رای شاه عصیان کرد.
مسعودسعد.
حل جدول
شوریدن
فارسی به انگلیسی
Mutiny, Rebel, Revolt
معادل ابجد
495