معنی عطا کردن
لغت نامه دهخدا
عطا کردن. [ع َ ک َ دَ] (مص مرکب) دادن و بخشیدن و انعام کردن. (ناظم الاطباء). اهدا کردن. ارزانی داشتن. اجداء. اشبار. اعطاء. اناله. جدو. عطاء. مَیح. معاطاه:
جان و دل منی و دل و جان دریغ نیست
گر من ترا که هم دل و جانی عطا کنم.
مسعودسعد.
بوسیم عطا کردی زان کرده پشیمانی
دانی که خطا کردی دیگر نکنی دانم.
خاقانی.
در عدم کی بود ما را خود طلب
بی سبب کردی عطاهای عجب.
مولوی.
گفت از باغ خدا بنده ٔ خدا
گر خورد خرما که حق کردش عطا.
مولوی.
اًسهاب، بسیار عطا کردن. مکاهنه؛ عطا کردن بی پاداش.
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
بخشیدن، دادن، مرحمت کردن، هبه کردن
فارسی به انگلیسی
Gift, Grant, Vouchsafe
فارسی به ترکی
bağışlamak
فرهنگ فارسی هوشیار
دادن و بخشیدن و انعام کردن
معادل ابجد
354