معنی علاج کردن

لغت نامه دهخدا

علاج کردن

علاج کردن. [ع ِ ک َ دَ] (مص مرکب) تیمار کردن و مروسیدن. || مداوا نمودن و معالجه کردن. || چاره نمودن و تدبیر کردن. (ناظم الاطباء). رجوع به علاج شود.

حل جدول

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

علاج کردن

چاره کردن گرزیدن ویدن (مصدر) مداوا کردن درمان کردن، چاره نمودن تدبیر کردن.

فارسی به ایتالیایی

معادل ابجد

علاج کردن

378

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری