معنی علم اعداد و حساب در یونان
حل جدول
ارثماطیقی
علم اعداد
حساب ، ریاضی
علم اعداد و حساب در یونان باستان
ارثماطیقی
فارسی به عربی
حساب
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
اعداد. [اَ] (ع اِ) ج ِ عَدَد. (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات) (تاج العروس). ج ِ عدد. شمارها. (آنندراج). عددها و شمارها. (ناظم الاطباء). شمارها. ج ِ عدد. (دهار): با قومی که مشاهیر انجاد و مساعیر اعداد بودند روی بطائی آورد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 351). افراد خدم و اعدادحشم آل سیمجور از خراسان روی به ری نهادند و سپاهی تمام پیش او فراهم آمد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 165).
در معانی قسمت و اعداد نیست
در معانی تجزیه و افراد نیست.
مولوی (مثنوی چ کلاله ٔ خاورص 16).
|| آبی که ماده اش منقطع نشود چون آب چشمه. (آنندراج). ج ِ عِدّ، بمعنی آبی که ماده اش منقطع نشود چون آب چشمه. (منتهی الارب).
- علم ِ اعداد، علم حساب و قسمی از ریاضیات. علمی که در آن از عوارض عدد بحث شود. علم عدد. رجوع به مقدمه ٔ کشاف اصطلاحات الفنون ذیل کلمه علم عدد شود.
- || علم جفر. (یادداشت بخط مؤلف).
- || از علوم غریبه که در آن از عددهای دوست و دشمن گفتگوشود. نام علمی که در آن ارقام هندی را در اشکال هندسی چون مثلث و مربع و امثال آنها نوشته اعتقاد به اثرات عجیبه ٔ آن اشکال کنند. (فرهنگ نظام).
اعداد. [اَ] (اِخ) سِفْرِ اعداد. کتاب چهارم از پنج کتاب موسی است و چون در سه باب اول و نیز در باب 26 تعداد عبریان و لاویان را بیان مینماید بدان جهت به اعداد مسمی شد. و اما باقی کتاب محتوی حکایات کوچ کردن اسرائیلیان از دشت سینا و گردش در دشت و رسیدن آنها بحدود موآب می باشد. (از قاموس کتاب مقدس).
اعداد. [اِ] (ع مص) آماده گردانیدن کسی یاچیزی را و ذخیره ساختن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). مهیا و حاضر ساختن کسی را برای کاری. (از اقرب الموارد). یقال: «اعده اعداداً»؛ آماده گردانید او را و ذخیره ساخت. (منتهی الارب). آماده کردن. بسیجیدن. مهیا ساختن. تهیه کردن. (فرهنگ فارسی معین). آماده کردن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). آمادن. حاضر کردن. تیمار کردن. (یادداشت بخط مؤلف). آماده ساختن. (غیاث اللغات). ساختن. (تاج المصادر بیهقی): و اعطائه ما اعد اﷲ الکریم له من الراحه و الکرامه و الحلول فی دارالمقامه. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 298). || (اِمص) آمادگی و تیاری و تهیه. (ناظم الاطباء). بسیج. (فرهنگ فارسی معین). تهیه. (یادداشت بخط مؤلف). || در اصطلاح علم بدیع عبارت است از آنکه شاعر چند صفت یا اسم را بشمرد و آنها را بخود یا بچیزی نسبت دهد. (فرهنگ فارسی معین).
- مدرسه ٔ اعدادی، مدرسه ٔ تهیه. مدرسه ٔ مقدماتی. مدرسه ٔ تقویتی.
حساب
حساب. [ح ُس ْ سا] (ع ص، اِ) ج ِ حاسب: بر دست او حملی روان کرد که اقلام کتاب و افهام حساب از حد و حصر آن قاصر آید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). در اعداد کتاب و حساب منتظم بودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). پشته ها را چون قلم حساب بند از بند فرو پاشید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 هَ. ق. ص 452).
تعبیر خواب
کوچک: نا مطمئن بودنبزرگ: موفقیت دیدن اعداد در خواب، علامت آن است که اوضاع بدکار باعث ناراحتی و پریشانی شما خواهد شد - لوک اویتنهاو
عربی به فارسی
شمردن , حساب کردن , محاسبه نمودن , حساب پس دادن , ذکر علت کردن , دلیل موجه اقامه کردن (با) , تخمین زدن , دانستن , نقل کردن () حساب , صورت حساب , گزارش , بیان علت , سبب , علم حساب , حساب , حسابی , حسابگر , حسابدان , محاسبه , محاسبات
فرهنگ فارسی آزاد
اِعْداد، (اَعَدَّ -یُعِدُّ) آماده و مهیا کردن، ذخیره ساختن و تهیه دیدن،
معادل ابجد
618