معنی عمامه

فرهنگ معین

عمامه

(عِ مِ) [ع. عمامه] (اِ.) دستار، پارچه ای دراز که دور سر پیچند.

فرهنگ عمید

عمامه

شالی که دور سر می‌بندند، دستار،

حل جدول

عمامه

سربند

دستار

سرپیچ

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

عمامه

دستار

مترادف و متضاد زبان فارسی

عمامه

دستار، عصابه، مندیل

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

عمامه

دستار سر، آنچه بر سر پیچند

فرهنگ فارسی آزاد

عمامه

عِمامَه، دستار- قیامت- قحطی (در فارسی عَمّامه تلفظ می کنند) (جمع:عَمائِم-عِمام)،

فارسی به ایتالیایی

عمامه

turbante

معادل ابجد

عمامه

156

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری