معنی عملکرد

لغت نامه دهخدا

عملکرد

عملکرد. [ع َ م َ ک َ] (ن مف مرکب، اِ مرکب) نتیجه ٔ کار. میزان کار. (فرهنگ فارسی معین). حاصل محصول: عملکرد این قریه ده هزار تومان است. عملکرد این ده صد خروار است: مستوفی... در محاسبات عمل نماید، و نسخه ٔ عملکرد او را بعد از رقم عالیجاه وزیر دیوان اعلی به عالیجاه مستوفی خاصه رسانیده... (تذکرهالملوک ص 46).

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

عملکرد

کارکرد

مترادف و متضاد زبان فارسی

عملکرد

حاصل، راندمان، فعل، کارکرد، میزان‌کار، نتیجه

فارسی به آلمانی

فرهنگ معین

عملکرد

(~. کَ) [ع - فا.] (ص مف.) (عا.) کارکرد، نتیجه کار.

فرهنگ عمید

عملکرد

کارکرد، میزان کار، حاصل و نتیجۀ کار،

حل جدول

عملکرد

نتیجه و راندمان

فارسی به انگلیسی

عملکرد

Action, Activity, Function, Operation, Working


اسلوب‌ عملکرد

Modus Operandi, Procedure, Recipe


سوء عملکرد

Dysfunction


عملکرد ماشین‌

Performance

فارسی به عربی

عملکرد

عمل، أداءُ


عملکرد جالب

أداء رائع

فرهنگ فارسی هوشیار

عملکرد

نتیجه کار، میزان کار، حاصل محصول

واژه پیشنهادی

عملکرد

کارکرد

معادل ابجد

عملکرد

364

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری