معنی عملی در باغبانی

حل جدول

لغت نامه دهخدا

باغبانی

باغبانی. [غ ْ / غ ِ] (حامص) عمل باغبان. نِطاره. (منتهی الارب). محافظت و نگهبانی باغ. پرستاری باغ. (ناظم الاطباء). باغ پیرائی. بستان بانی:
همی تا کند بلبل اندر بهاران
بباغ اندرون روز و شب باغبانی.
فرخی.
نهالی که باغش دل تست وز ایزد
بر او مر خرد را رود باغبانی.
ناصرخسرو.


عملی

عملی. [ع َ لا] (اِخ) نام جایگاهی است. و ابن درید در جمهره آن را به فتح عین و میم ضبط کرده است. (از معجم البلدان). در منتهی الارب نیز به فتح اول و دوم (عَمَلی ̍) آمده است.

عملی. [ع َ م َ] (ص نسبی) منسوب به عمل. رجوع به عمل شود. آنچه که به مرحله ٔ عمل درمی آید. (فرهنگ فارسی معین). || آنچه که بعمل وابسته باشد، مقابل نظری و علمی. (فرهنگ فارسی معین) (از ناظم الاطباء). هر کرداری که از روی قصد از حیوان ناشی شود، و این لفظ اخص از لفظ فعل است، زیرا عمل رادر مورد جمادات نیز استعمال کنند، و در عرف علما درمقابل نظری اطلاق گردد. (از کشاف اصطلاحات الفنون).
- حکمت عملی، دانستن انتظام احوال معاش و معاد بوجه کامل، و آن بر سه قسم است: تهذیب اخلاق و تدبیر منزل و سیاست مدن. (ناظم الاطباء).
|| معتاد به افیون. تریاکی. تریاک کش. || مصنوعی. (فرهنگ فارسی معین). هر چیز ساخته شده و صنعتی. ضد طبیعی. (ناظم الاطباء). ساختگی. مصنوع. مزور:
بنزد خوشه ٔ انگور عقد مروارید
مثال جوهر اصلی ودانه ٔ عملی است.
بسحاق اطعمه.
|| قابل عمل کردن. اجراشدنی. (فرهنگ فارسی معین).


باغبانی نمودن

باغبانی نمودن. [غ ْ / غ ِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ] (مص مرکب) پرستاری کردن ازباغ. (ناظم الاطباء). و رجوع به باغبانی کردن شود.


قیچی باغبانی

قیچی باغبانی. [ق َ /ق ِ ی ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) نوعی قیچی برای گرفتن سرهای شاخه های درخت.


باغبانی کردن

باغبانی کردن. [غ ْ / غ ِ ک َ دَ] (مص مرکب) پرستاری از باغ. بستان بانی. باغ پیرایی کردن.

فارسی به عربی

عملی

تطبیقی، عملی، مشارک


باغبانی

صمه

مترادف و متضاد زبان فارسی

باغبانی

گل‌کاری، گل‌پروری، بستانی، بستان‌پیرایی، چمن‌پیرایی، باغداری

فرهنگ فارسی هوشیار

باغبانی

عمل و شغل باغبان حفاظت و نگاهبانی از باغ.

فارسی به آلمانی

باغبانی

Landwirtschaft [noun]

عربی به فارسی

عملی

شدنی , عملی , امکان پذیر , میسر , ممکن , محتمل , عمل کردنی , قابل علا ج و درمان , قابل اجرا , صورت پذیر , عبور کردنی , کابردی , بکار خور , اهل عمل , کارکن , قابل اعمال , کار کردنی

فرهنگ عمید

باغبانی

شغل و عمل باغبان، نگهبانی باغ،

معادل ابجد

عملی در باغبانی

1420

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری