معنی عنوانی احترامآمیز برای زنان سالمند
حل جدول
خانمبزرگ
عنوانی احترامآمیز برای زنان مسلمان سالمند
حاجخانم
عنوانی احترام آمیز برای زنان سالمند
خانم بزرگ
عنوانی احترام آمیز برای زنان مسلمان سالمند
حاج خانم
عنوانی احترامآمیز برای زنان
علیا مخدره
عنوانی احترامآمیز برای مردان مسلمان سالمند
حاجآقا
سالمند
پیر
مسن
عنوانی برای پادشاهان
اعلیحضرت
عنوانی احترام آمیز برای مردان مسلمان سالمند
حاج آقا
لغت نامه دهخدا
سالمند. [م َ] (ص مرکب) کلانسال. مسن. بزاد برآمده. بزرگ سال.
فرهنگ عمید
سالدار، سالدیده، کلانسال، سالخورده،
واژه پیشنهادی
ام الکتاب
فرهنگ معین
(مَ) (ص مر.) پیر، سالخورده.
مترادف و متضاد زبان فارسی
صفت پیر، جاافتاده، زال، سالخورده، سالدیده، کلانسال، کهنسال، مسن، معمر،
(متضاد) جوان
معادل ابجد
1401