معنی عنوانی احترام‌آمیز برای زنان مسلمان سالمند

لغت نامه دهخدا

سالمند

سالمند. [م َ] (ص مرکب) کلانسال. مسن. بزاد برآمده. بزرگ سال.

فارسی به عربی

جامعه زنان مسلمان

رابطه المرأه المسلمه

فرهنگ عمید

سالمند

سال‌دار، سال‌دیده، کلان‌سال، سال‌خورده،

معادل ابجد

عنوانی احترام‌آمیز برای زنان مسلمان سالمند

1622

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری