معنی عنوانی احترام آمیز برای مردان مسلمان سالمند

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

سالمند

سالمند. [م َ] (ص مرکب) کلانسال. مسن. بزاد برآمده. بزرگ سال.

فرهنگ عمید

سالمند

سال‌دار، سال‌دیده، کلان‌سال، سال‌خورده،

معادل ابجد

عنوانی احترام آمیز برای مردان مسلمان سالمند

1809

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری