معنی غذاخوردن

حل جدول

غذاخوردن

تناول


خودداری از غذاخوردن

امساک


تناول

غذاخوردن، گرفتن

فارسی به عربی

انگلیسی به فارسی

smack

باصدا غذاخوردن

فرهنگ فارسی هوشیار

هرزهخواری

بدون رعایت تناسب وبهداتش غذاخوردن.


ناهارکردن

(مصدر) غذاخوردن دروسط روزنهارخوردن: دردکان چلوی باوی ناهارکنم.


ناهارخوردن

(مصدر) صبحانه خوردن ناشتاخوردن، افطارکردن روزه شکستن. ‎، غذاخوردن در وسط روز.


نان خوردن

(مصدر) خوردن نان اکل خبز. ‎، غذاخوردن طعام خوردن: پس خوان سالاران بیامدند و خوان بنهادندونان بخوردند، ارتزاق کردن: دو برادر بودندیکی خدمت سلطان کردی ودیگری بسعی بازوان نان خوردی.


نان شکستن

(مصدر) نان رابقطعات تقسیم کردن خرد کردن نان. ‎، عقددوستی وبرادری بستن: باجان من شکسته بسته برخوان ودادنان شکسته. (تحفه العراقین. قر. ‎ 112) یانان کسی راشکستن. برسفره وی غذاخوردن: سرش رابشکن ونانش رامشکن خ

سوئدی به فارسی

slag-smacka-fiskeb t-smack

ماچ، صدای سیلی یا شلا ق، مزه، طعم، چشیدن مختصر، باصدا غذاخوردن، ماچ صدادارکردن، مزه مخصوصی داشتن، کف دستی زدن، کتک زدن، کاملا، یکراست،


smack

ماچ، صدای سیلی یا شلا ق، مزه، طعم، چشیدن مختصر، باصدا غذاخوردن، ماچ صدادارکردن، مزه مخصوصی داشتن، کف دستی زدن، کتک زدن، کاملا، یکراست،


smacka

ماچ، صدای سیلی یا شلا ق، مزه، طعم، چشیدن مختصر، باصدا غذاخوردن، ماچ صدادارکردن، مزه مخصوصی داشتن، کف دستی زدن، کتک زدن، کاملا، یکراست،


dr mma

خواب، خواب دیدن، رویا دیدن، ماچ، صدای سیلی یا شلا ق، مزه، طعم، چشیدن مختصر، باصدا غذاخوردن، ماچ صدادارکردن، مزه مخصوصی داشتن، کف دستی زدن، کتک زدن، کاملا، یکراست،

عربی به فارسی

صفعة

باکف دست زدن , سیلی , تودهنی , ضربت , ضربت سریع , صدای چلب چلوپ , سیلی زدن , تپانچه زدن , زدن , ماچ , صدای سیلی یا شلا ق , مزه , طعم , چشیدن مختصر , باصدا غذاخوردن , ماچ صدادارکردن , مزه مخصوصی داشتن , کف دستی زدن , کتک زدن , کاملا , یکراست

معادل ابجد

غذاخوردن

2561

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری