معنی غربال کردن

لغت نامه دهخدا

غربال کردن

غربال کردن. [غ ِ / غ َ ک َ دَ] (مص مرکب) بیختن. غربال را به دست زدن. الک کردن. غربال بیختن. غربله. (المنجد). دحلاصه. (منتهی الارب). || کنایه از تفحص و جستجوی بسیار. (آنندراج) (از فرهنگ نظام). کنجکاوی. (مجموعه ٔ مترادفات):
فلک خاک ایام غربال کرد
نشاند مگر ابر پیمانه کرد (؟).
نورالدین ظهوری (از آنندراج).
گر کند غربال صد ره دور گردون خاک را
نیست ممکن همچو من بیحاصلی پیدا شود.
صائب (از آنندراج).

حل جدول

فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

غربال کردن

شاشه، لغز، منخل

فرهنگ فارسی هوشیار

غربال کردن

کنایه از تفحص و جستجوی بسیار، کنجکاوی، الک کردن

فارسی به آلمانی

غربال کردن

Bildschirm (m), Leinwand (f), Raster (m), Schirm (m), Tarnen

معادل ابجد

غربال کردن

1507

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری