معنی غرولند کردن

حل جدول

فارسی به انگلیسی

غرولند کردن‌

Fuss, Gripe, Grizzle, Murmur, Mutter

فارسی به عربی

غرولند کردن

احسد، اربیه، اشتک، زمجره، نعیق

فرهنگ فارسی هوشیار

غرولند کردن

سخن آهسته گفتن از سر خشم غرغر کردن.

معادل ابجد

غرولند کردن

1564

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری