معنی غزل، قصیده، دوبیتی

حل جدول

غزل، قصیده، دوبیتی

گونه ای شعر


دوبیتی ، رباعی ، غزل ، قصیده

گونه ای شعر


دوبیتی

سبک شعری باباطاهر

شعر باباطاهر

لغت نامه دهخدا

دوبیتی

دوبیتی. [دُ ب َ / ب ِ] (ص نسبی، اِ مرکب) (اصطلاح عروضی) مثنات. مثنی. (السامی فی الاسامی). مثناه. (زمخشری). رباعی. (یادداشت مؤلف). ترانه. (صحاح الفرس) (فرهنگ اسدی). رباعی، چه به اصطلاح عروض دو بیت مربع را گویند و چون مجموع آن به منزله ٔ چهار بیت است آن را رباعی و نیز دوبیتی گفته اند و تصریع بیت اول ضرورت است و اگر مصراع سوم مقتفی باشد آن را مصرع نامند وگرنه خصی. (از ناظم الاطباء). شعری دارای دو بیت یا چهار مصراع که مصراعهای اول و دوم و چهارم با هم مقتفی هستند. فرق آن با رباعی این است که وزن آن با وزن رباعی (لاحول ولاقوه الا باﷲ) فرق دارد. دوبیتی مانند رباعی است جز اینکه وزنش مطابق با «مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل » است. مانند دوبیتی های باباطاهر عریان که به لهجه ٔ محلی و بسیار مشهور است. (از جمله این دوبیتی ها):
همایونم سر کوهم وطن بی
سیر عالم کرم هر جا چمن بی
نه خون دیرم نه مون دیرم نه سامون
دم مردن پر و بالم کفن بی.
دلی دیرم چو مرغ پاشکسته
چو کشتی بر لب دریا نشسته
همه گوین که طاهر تار بنواز
صدا چون می دهد تار گسسته.
ز دست دیده و دل هردو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز پولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد.
(از بدیعو قافیه و عروض تألیف استاد همایی صص 13-14).
بساز چنگ و بیاور دوبیتی و رجزی
که بانگ چنگ فروداشت عندلیب رزی.
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 129).
چون قدح گیریم از چرخ دوبیتی شنویم
به سمن برگ چو می خورده شود لب ستریم.
منوچهری.
- دوبیتی خواندن، تغنی کردن. (ناظم الاطباء). آواز خواندن.
|| (اصطلاح موسیقی) یکی از گوشه های چهارگاه. || یکی از گوشه های شور. || یکی از گوشه های سه گاه. || (اصطلاح دیوانی) نام منصبی است و صاحب این منصب را هشتاد هزار «دام » مقرر باشد چون چهل دام یک روپیه می شود. (آنندراج) (از غیاث). اما شاید کلمه دگرگون شده ٔ، دوبیستی باشد به قرینه ٔ چهل «دام ». (یادداشت لغت نامه).


غزل

غزل. [غ ُزْ زَ] (ع ص، اِ) ج ِ غازله. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به غازله شود.

غزل. [غ َ] (ع مص) رشتن.مغزول، نعت از آن است. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (غیاث اللغات) (آنندراج). ریسمان رشتن. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 73). ریسیدن. (غیاث اللغات). رشتن. غُزول. || نوازش کردن: اخذ فی غزلهم والرفق بهم. (دزی ج 2 ص 211). || (اِ) رشته. (منتهی الارب) (آنندراج). ریسمان. رسمان. (لغت محلی شوشتر ذیل رسمان). ریسمان. (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات). مغزول از نظر تسمیه به مصدر و منسوب آن غزلی است. (اقرب الموارد). ج، غُزول. (دزی ج 2 ص 211). رسن. (غیاث اللغات).
- دارالغزل، جایی که زنان رشته های خود را میفروشند. (دزی ج 2 ص 211).
- غزل حریر، ابریشم رشته شده.
- غزل قطن، کتان رشته شده.
|| ریسمانی که با آن جانوران وحشی را میگیرند. || پیچک مو (درخت). || شراب غزل الکرم، از نوشابه هایی که معده را تقویت کنند و اشتها آورند. (دزی ج 2 ص 211).

فرهنگ فارسی هوشیار

دوبیتی

‎ چار بندی گونه ای از سرواد، یکی از گوشه های چهار گاه، یکی از گوشه های سه گاه، یکی از گوشه های شور

فارسی به عربی

قصیده

قصیده


غزل

قصیده

فرهنگ معین

دوبیتی

شعری دارای دو بیت یا چهار مصراع که مصراع های اول و دوم و چهارم دارای یک قافیه هستند، یکی از گوشه های چهارگاه. [خوانش: (دُ بِ) [فا - ع.] (ص نسب.)]


قصیده

(قَ دَ یا دِ) [ع. قصیده] (اِ.) نوعی شعر بلند که دو مصرع بیت اوّل با مصرع های دوم دیگر ابیات هم قافیه است و بیشتر برای بیان مدح و یا ذم و وعظ و حکمت به کار گرفته می شود. ج. قصاید.

فرهنگ عمید

دوبیتی

نوعی از شعر که عبارت از دو بیت یا چهار مصراع است و مانند رباعی مصراع اول و دوم و چهارم آن قافیه دارد اما وزن آن با وزن رباعی فرق دارد و بر وزن لاحول و لاقوه الا باللّه نیست،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

قصیده

چکامه

نام های ایرانی

قصیده

دخترانه، نام یکی از قالب های شعر فارسی وعربی

معادل ابجد

غزل، قصیده، دوبیتی

1678

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری