معنی غیرممکن
حل جدول
نا شدنی، محال
فرهنگ واژههای فارسی سره
نشدنی، ناشدنی
کلمات بیگانه به فارسی
نشدنی، ناشدنی
مترادف و متضاد زبان فارسی
محال، ممتنع، نشدنی، نامقدور، ناممکن،
(متضاد) شدنی، ممکن
معادل ابجد
1360