معنی فارابی
لغت نامه دهخدا
فارابی. (اِخ) رجوع به ابونصر فارابی شود.
فارابی. (اِخ) ابوابراهیم اسحاق بن ابراهیم. از اکابر ادبای قرن چهارم هجری و خال اسماعیل بن حماد جوهری بوده است. رجوع به فهرست کتابخانه ٔ سپهسالار و ابراهیم و اسحاق بن ابراهیم شود.
فارابی. (اِخ) ابوزکریا یحیی بن احمد، لغوی. رجوع به یحیی... شود.
فارابی. (اِخ) رجوع به محمودبن احمد فارابی شود.
فارابی. (اِخ) اسماعیل بن حماد جوهری. رجوع به اسماعیل شود.
حل جدول
معلم ثانی
سخن بزرگان
آن که نفس خود را بالاتر و برتر از آنچه که هست داند، هرگز به سر حد کمال نرسد.
فرهنگ فارسی هوشیار
منسوب به فاراب اهل فاراب.
فرهنگ فارسی آزاد
فارابی، بذیل «اَبُونَصر فارابی» مراجعه شود،
معادل ابجد
294