معنی فاشیسم

لغت نامه دهخدا

فاشیسم

فاشیسم. (فرانسوی، اِ) هر برنامه ای که بمنظور برپاکردن تمرکز حکومت ملی مطلقه، با سیاست و روش خشک و خشن ملی باشد، و برای عملی کردن آن رژیم در زمینه های صنعتی، کارخانه ای، تجاری و مالی همراه با زور و تعدی نسبت به مخالفان طرح ریزی شود و به اجرا درآید. (از وبستر). || (اِخ) اصول ضداشتراکی حزب فاشیستهای ایتالیا که بوسیله ٔ موسولینی در سال 1919 م. تأسیس شد. رجوع به فاشیست شود.

فرهنگ معین

فاشیسم

نام نظام سیاسی اقتصادی ایتالیا که در عهد موسولینی پی ریزی ش د و از 1922 تا شکست ایتالیا در جنگ جهانی دوم قدرت را در دست داشتند. نام آن از یکی از نشان های ر وم قدیم به نام فاسکس گرفته شده است، نام عمومی برای هر رژیمی ک ه اساس آن بر [خوانش: [فر.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

فاشیسم

نظریه یا نهضتی که خواهان برتری نژادی، حکومت استبدادی، اعمال زور و خشونت، و برخورد شدید با مخالفان است،

حل جدول

فاشیسم

نژادپرستی را گویند

حزب موسولینی

مکتب سیاسی موسولینی

فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

فاشیسم

هر برنامه ای که بمنظور بر پا کردن تمرکز حکومت ملی مطلقه یا سیاست و روش خشک و خشن ملی باشد، و برای عملی کردن آن رژیم در زمینه های صنعتی، کارخانه ای، تجاری و مالی همراه با زور و تعدی نسبت به مخالفان طرح ریزی شود و باجرا در آید فاشیسم نام دارد

معادل ابجد

فاشیسم

491

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری