معنی فایق شدن

فارسی به انگلیسی

فایق‌ شدن‌

Crown, Prevail, Surmount, Win

فرهنگ فارسی هوشیار

فایق شدن

چیره گشتن برتری یافتن (مصدر) چیره شدن برتری یافتن.


فایق

(اسم) برگزیده بهترین هر چیز، غالب مسلط چیره.


فایق آمدن

چیره گشتن برتری یافتن (مصدر) چیره شدن برتری یافتن.

فرهنگ عمید

فایق

برگزیده، برتر،
چیره، مسلط،
* فایق آمدن (شدن): چیره شدن، برتری یافتن،

لغت نامه دهخدا

فایق

فایق. [ی ِ] (ع ص) فائق. برگزیده و بهترین از هر چیزی. (منتهی الارب): شکرینه که از شکر فایق کنند معتدل باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). رجوع به فائق شود.

فایق. [ی ِ] (اِخ) روستایی است، و از آن روستاست قریه ٔ ماودانه. (یادداشت بخط مؤلف).


شدن

شدن. [ش َ دَ] (اِ) بره ٔ آهو. (یادداشت مؤلف):
ز عدل و ز انصاف تو در جهان
نیندیشد از شیر شرزه شدن.
فرخی.

شدن. [ش َ] (ع اِ) درختی است شکوفه ٔ آن مانند شکوفه ٔ یاسمین. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).

شدن. [ش َ/ ش َ دَ] (اِخ) موضعی است به یمن. (منتهی الارب).

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

فایق

پیروز، چیره، غالب، فاتح، فایز، فایز، مستولی، مسلط، برتر، عالی، والا،
(متضاد) مغلوب


مسلط شدن

چیره‌شدن، غالب شدن، فایق شدن، مستولی شدن، استیلا یافتن، فایق آمدن، سلطه یافتن، اشراف‌یافتن، ماهر شدن، مشرف شدن


چیره شدن

فایق آمدن، پیروز شدن، مستولی شدن، تسلط یافتن، استیلایافتن، غلبه یافتن،
(متضاد) مغلوب شدن


مستولی شدن

استیلا یافتن، تسلط یافتن، دست یافتن، چیره‌شدن، فایق آمدن، مسلط شدن

فرهنگ معین

فایق

(اِفا.) مسلط شونده، چیره شونده، (ص.) نیکو و برگزیده از هر چیزی،

معادل ابجد

فایق شدن

545

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری