معنی فدا کردن

لغت نامه دهخدا

فدا کردن

فدا کردن. [ف ِ / ف َ ک َ دَ] (مص مرکب) گذشت از چیزی:
فدا کرده جان را همه پیش من
به دل مهربان و به تن خویش من.
فردوسی.
پس از نیکویی ها و صد گونه رنج
فدا کردن کشور و تاج و گنج.
فردوسی.
ز گنج خسروی و ملک شاهی
فدا کردش که میکن هرچه خواهی.
نظامی.
یار آن بود که مال و تن و جان فدا کند
تا در سبیل دوست به پایان برد وفا.
سعدی.
صائب چو ذره ای است چه دارد فدا کند
ای صدهزار جان مقدس فدای تو.
صائب.


فدا

فدا. [ف ِ / ف َ] (از ع، اِ) در تداول فارسی، بجای فداء. رجوع به فداء شود. || چیزی که از آن درگذرند و در راه مقصود واگذارند، و در این معنی در ادب پارسی بیشتر به حالت اضافه به کار رود:
فدای تو دارم تن و جان خویش
نخواهم سر و تخت و فرمان خویش.
فردوسی.
فدای آن قد و زلفش که گویی
فروهشته ست از شمشاد شمشاد.
لبیبی (از صحاح الفرس).
جان خاقانی فدای روی جان افروز توست
گرچه خصم اوست جانان یار جانان جان تو.
خاقانی.
باک مدار سعدیا گر به فدا رود سری
هر که به معظمی رسد ترک دهد محقری.
سعدی.
فدای پیرهن چاک ماهرویان باد
هزار جامه ٔ تقوی و خرقه ٔ پرهیز.
حافظ.

فدا. [ف َ] (اِخ) اردستانی، نامش میرزا سعید. از سادات حسینی و از احفاد حکیم الملک بانی مدرسه ٔ نیم آورد اصفهان و مولدش اردستان و موطنش اصفهان بود. سیدی جلیل القدر، ادیب و کریم بود و محمد شاه قاجار با او نظر لطف داشت.طبع خوش و اشعار دلکش داشته است. (از مجمع الفصحاء ج 2 ص 383). (از الذریعه ج 9 ص 814 از مدایح معتمدیه).

فارسی به انگلیسی

فدا کردن‌

Consecrate, Dedicate, Devote, Give, Sacrifice, Spend

ترکی به فارسی

فدا

فدا

فرهنگ عمید

فدا

چیزی که از آن در راه کسی یا برای رسیدن به هدفی صرف‌نظر می‌کنند: فدای پیرهن چاک ماهرویان باد / هزار جامهٴ تقوا و خرقهٴ پرهیز (حافظ: ۵۳۶)،
(اسم مصدر) صرف‌نظر کردن از چیزی به‌خاطر کسی یا برای رسیدن به هدفی،
(اسم) [قدیمی] مالی که در قبال آزاد شدن اسیر پرداخت می‌شود، سربها، فدیه،
* فدا شدن: (مصدر لازم) در راه کسی یا مقصودی جان خود را دادن،
* فدا کردن: (مصدر متعدی) صرف‌نظر کردن از جان، مال، یا چیزهای دیگر در راه کسی یا برای رسیدن به مقصودی: یار آن بُوَد که مال و تن و جان فدا کند / تا در سبیل دوست به پایان برد وفا (سعدی۲: ۶۳۲)،

فارسی به آلمانی

فدا کردن

Eingeben, Erteilen, Geben, Schenken, Spenden

حل جدول

فدا کردن

‌نثار


فدا

بازخرید، سربها

سربها

بازخرید

باز خرید، سرب ها

فارسی به عربی

فدا کردن

اعط، ضح به، کرس

فرهنگ فارسی هوشیار

فدا کردن

گذشتن از چیزی


فدا داشتن

(مصدر) فدا کردن.

فارسی به ایتالیایی

فدا کردن

sacrificare

معادل ابجد

فدا کردن

359

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری