معنی فدک
لغت نامه دهخدا
فدک. [ف َ دَ] (اِخ) دهی است از دهستان بالاخواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه، واقع در 36 هزارگزی شمال باختری قصبه رود و 5 هزارگزی جنوب باختری شوسه ٔ عمومی تربت حیدریه به سلامی. ناحیه ای است واقع در جلگه و گرمسیر که دارای 408 تن سکنه است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولاتش غلات، پنبه، زیره و بنشن است. اهالی به کشاورزی، گله داری و کرباس بافی گذران میکنند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
فدک. [ف َ دَ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان انار شهرستان رفسنجان، واقع در 38 هزارگزی شمال باختری رفسنجان و 5 هزارگزی خاور شوسه ٔ رفسنجان به یزد. دارای چهل تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
فدک. [ف َ دَ] (اِخ) قریه ای در حجاز که از آنجا تا مدینه دو روز راه است، و گویند سه بخش بوده است و هنگامی که رسول اکرم خیبر و قلاع آن رافتح کرد، سه قلعه پایداری کردند و محاصره ٔ آنها به دشواری گرایید، و اهل فدک قاصدی نزد رسول خدا فرستادند که اموال و میوه های خود را به نصف، تقسیم و مصالحه نمایند، و رسول (ص) این غنیمت جنگی را پذیرفت. در این ناحیه چشمه ها و نخلستانهایی بود و سپس عمر بر آن دست انداخت و هنگامی که فتوح مسلمین وسعت یافت آن را به ورثه ٔ رسول اکرم بازداد. بر سر این ده بین علی و عباس بن عبدالمطلب اختلاف بود. علی میگفت: آن را رسول اکرم در زمان خود به فاطمه بخشیده است و عباس آن را ملک رسول میدانست و خود را وارث او میشمرد و سرانجام عمربن عبدالعزیز در زمان خلافت خود به والی مدینه دستور داد که آن را به فرزندان فاطمه واگذارد. درباره ٔ این ده سخن بسیار است و در اینکه بعد از رسول اکرم کار آن به کجا کشید اختلاف روایت موجود است. (از معجم البلدان). دهی که پیغمبر (ص) در آنجا باغ خرما داشت. (غیاث از صراح). این در خیبر بود و رسول اکرم آن را به فاطمه علیهاالسلام بخشید و ابوبکر از او بازگرفت. (یادداشت بخط مؤلف). دهی است به خیبر، و از آن ده است فدکی. (منتهی الارب). و این ده را به نام فدک پسر حام بن نوح خوانده اند. (منتهی الارب):
لعنت کنم بر آن بت کز فاطمه فدک را
بستد به قهر تا شد رنجور و خوار و غمگین.
ناصرخسرو.
فدک. [ف َ دَ] (اِخ) نام پسر حام بن نوح، و فدک خیبر به نام او خوانده شده است. (از منتهی الارب).
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
نام روستایی در تازیکستان، ریسمان رنگرز ریسمانی که رنگرز پارچه های رنگ کرده را بر آن بیاویزد
معادل ابجد
104