معنی فرانکلین

لغت نامه دهخدا

فرانکلین

فرانکلین. [فْرا/ ف ِ] (انگلیسی، اِ) این واژه در قرون وسطی، در انگلستان، به زمین دارانی اطلاق میشد که بین خرده مالکان و شوالیه ها قرار میگرفتند. (از فرهنگ آکسفورد). در قرون 14 و 15 میلادی به زمین دارانی گفته می شد که آزاده بودند اما در شمار اشراف قرار نمیگرفتند. (از فرهنگ زبان امریکایی وبستر).

فرانکلین. [فْرا / ف ِ] (اِخ) بنیامین (بنجامین). هر کس در اروپا و امریکا کمتر تجسسی در باب نوابغ جهان و خیرخواهان بشر کرده باشد، به اسم فرانکلین برخورده و با او آشنا شده است. مینیه مورخ شهیر فرانسوی مینویسد: فرانکلین مردی نابغه، متقی، مظهر خوشبختی و افتخار بوده و زندگی باسعادت او بهترین نمونه ٔ فرامین آسمانی است. سادگی و بی آلایشی طبیعت او بود و در گفتارش گیرندگی خاصی وجود داشت. روز هفدهم ژانویه ٔ 1706 م. پانزدهمین پسر جوزف فرانکلین به نام بنیامین، در شهر بستن به دنیا آمد. جوزف در آن شهر به شمعسازی و صابون پزی مشغول بود و زندگی ساده ای داشت. میخواست بنیامین را در راه تحصیلات مذهبی و کلیسا بیندازد، اما فقر او را مجبور کرد که پسرش را پس از دو سال تحصیل در مکتب به کار در دکان خود بگمارد. سرانجام به خاطر ذوق سرشار مطالعه، پدر او را نزد برادرش فرستاد که ده سال در چاپخانه ٔ او کار کند و 9 سال اول را بدون اجرت بگذراند. در این هنگام او 12ساله بود. خودش مینویسد:«در چاپخانه با شاگرد کتابفروشی آشنا شدم و در نتیجه ٔ این دوستی گاهگاه کتابی به من امانت میداد که بخوانم...». از جمله ٔ کتابهایی که او در کودکی خواند، تاریخ پلوتارک بود که روسو فیلسوف فرانسوی هم خود را از آن بسیار متأثر میداند. روسو و فرانکلین هر دوبا زنان بیسوادی مزاوجت کردند، اما همانقدر که همسرژان ژاک روسو بی تدبیر بود، زن فرانکلین کدبانویی منظم و مدیر بود و شاید همین اختلاف در زندگی آنها که درآغاز به هم شباهت بسیار داشت، دوگانگی پدید آورد.
کار در چاپخانه برای بنیامین خوش آیند بود زیرا در اینجا میتوانست کتاب بخواند. اندک اندک ذوق او آشکار شد و توانست اشعاری بسراید. جیمز فرانکلین برادر بنیامین که صاحب چاپخانه بود او را تشویق به چاپ و انتشار یکی از آثارش نمود و پس از آن او با تشویق پدر و رنج شبانروزی خود در نویسندگی پیش رفت. آنگاه تصمیم گرفت از پول غذای خود بکاهد و قسمتی از آن را صرف خرید کتاب کند. هنگامی که بنیامین 15ساله بود، برادرش جیمز یکی از مهمترین روزنامه های امریکا را منتشر می کرد. اما بنیامین که امید نداشت برادرش آثار فکر جوان او را در روزنامه اش به چاپ رساند، مقاله های خود را بی امضا در صندوق روزنامه می انداخت و بدین ترتیب نوشته های او به چاپ میرسید و جلب توجه میکرد. یکی از این مقاله ها موجب توقیف روزنامه وزندانی شدن جیمز گردید و پس از آن روزنامه با امتیاز تازه ای به نام بنیامین انتشار یافت و هنوز چند ماه از انتشار روزنامه ٔ جدید نگذشته بود که ناسازگاری جیمز و بدرفتاری او بنیامین را ناچار ساخت که به نیویورک سفر کند. او در نیویورک و پس از آن در فیلادلفی مدتی دنبال کار گشت و سرانجام به تشویق سر ویلیام کیث فرماندار فیلادلفی، در دسامبر 1724 برای تأسیس چاپخانه ٔ تازه ای به لندن عزیمت کرد. اما وعده های فرماندار فیلادلفی دروغ بود و بنیامین در لندن غریب و بی پناه ماند و ناچار شد در چاپخانه ٔ پالمر به عنوان کارگرساده استخدام شود. خودش مینویسد: در آنجا مشروب من فقط آب بود و کارگرهای دیگر که به افراط آبجو می نوشیدند هرگز نیروی بدنی مرا نداشتند و من گاهگاه دو صندوق را از پله ها با هم بالا میبردم در حالی که آنها یکی را هم نمیتوانستند به آسانی ببرند. سرانجام من توانستم در آنها تأثیر کنم و برایشان «باشگاه امساک و اعتدال » تشکیل دهم. فرانکلین در سال 1726 (در بیست سالگی) به فیلادلفی برگشت و با کمک یکی از دوستانش چاپخانه ای تأسیس کرد که به زودی در آن دیار به حسن عمل وخوبی شهرت یافت و استقامت و پشتکار عجیب بنیامین توجه همه را به سوی او معطوف ساخت.
فرانکلین در سال 1731 م. بادوشیزه «رید» ازدواج کردو همین زن بود که با وجود بی سوادی موفق شد در پیشرفت شوهرش نقش مؤثری داشته باشد. بنیامین به موازات پیشروی در کارهای اجتماعی تحصیل علم را هم ادامه میداد و حتی در فیلادلفی انجمنی تشکیل داد که همه هفته درآن بحث های فلسفی، علمی و اخلاقی به میان می آمد و اعضای آن موظف به تهیه ٔ سخنرانی هایی بودند و همین انجمن بود که بنیاد کتابخانه ٔ عمومی فیلادلفی را گذارد. فرانکلین کم کم وارد امور سیاسی شد و در 1736 م. رئیس دبیرخانه ٔ مجلس پنسیلوانیا شد. یک سال بعد نمایندگی ریاست پست را در آن شهر به عهده گرفت، سپس نخستین سازمان دفاع در مقابل حریق را برپا کرد. در 1744 موفق شد طرح تشکیل یک ارتش ملی را برای پایداری در مقابل هجوم بومیان امریکا به تصویب برساند. در 1747 به نمایندگی مجلس عامه برگزیده شد و ناگهان حرفه ٔ اصلی خود را رها کرد و به تجربه های الکتریکی پرداخت و همین مطالعات بود که به اختراع برق گیر معروف او انجامید. مقارن همان ایام برای تأسیس یک دانشکده در فیلادلفی به تکاپو افتاد و خود نزدیک چهل سال در اداره ٔ کارهای آن دانشکده شرکت داشت.
در 1751 م. توانست یک بیمارستان عمومی دائر کند. در 1753 م. رئیس کل پست ایالات متحده شد. در اختلافات مهاجرنشین های امریکایی با انگلستان قدم های مؤثری برداشت و او را به حقیقت میتوان پایه گذار استقلال امریکا شمرد. در سال 1757 مأمور شد که از طرف مجلس عمومی درخواست هایی به دربار انگلستان ببرد و پس از 5 سال در 1762 با موفقیت از لندن بازگشت و مورد تحسین مردم قرار گرفت. در انقلاب آزادیخواهان امریکا، پارلمان انگلستان او را برای استیضاح به لندن احضار کرد ولی در برابر پاسخ های متین او ناچار به سکوت شد و سرانجام در چهارم ژویه ٔ سال 1786 آزادی امریکا اعلام گردید و مردم او را به ریاست دولت پنسیلوانیا برگزیدند و او پس از 84 سال عمرپر افتخار و شرافت، زندگی را در شب هفدهم آوریل 1790 م. به پایان رسانید. کنگره ٔ امریکا دو ماه برای بانی استقلال عزادار ماند. در پاریس میرابو سخنور نامدار انقلاب فرانسه از او به نیکی یاد کرد و مجلس ملی فرانسه به پیشنهاد او سه روز برای فرانکلین تعطیل شد. (از رساله ٔ شرح احوال فرانکلین نشریه ٔ انجمن روابط فرهنگی ایران و امریکا).

حل جدول

فرانکلین

مخترع برق گیر


فرانکلین جی شافنر

برنده جایزه اسکار بهترین کارگردانی در سال 1970 میلادی


جان فرانکلین ایندرس

برنده نوبل پزشکی در سال 1954 میلادی


فیلمی از فرانکلین سفنر

بهترین مرد


اختراعی از فرانکلین آمریکایی

برق گیر


جان فرانکلین ایندرس، توماس هانکل، فردریک چپمن رابینز(آمریکا)

برنده نوبل پزشکی در سال 1954 میلادی


جان فرانکلین ایندرس + توماس هانکل + فردریک چپمن رابینز(آمریکا)

برنده نوبل پزشکی در سال 1954 میلادی

سخن بزرگان

بنجامین فرانکلین

کسانی را می شناسیم که برای آرایش ظاهری و داشتن لباسی گرانمایه، شکم خود را گرسنه نگاه داشته و خانواده خود را در تنگدستی می گذارند و برای فریب دادن چشم دیگران، خود را دچار رنج و محنت می کنند.

اگر آدمی بتواند نیمی از آرزوهای خود را برآورده سازد، دو برابر بر گرفتاری هایش می افزاید.

کسی که امیدی را وسیله کسب درآمد خود قرار دهد، ممکن است از گرسنگی بمیرد.

آنان که آزادی را فدای امنیت می کنند، نه شایستگی آزادی را دارند و نه لیاقت امنیت را.

کسی که حفظ جان را مقدم بر آزادی بداند، لیاقت آزادی را ندارد.

استعدادهای خود را پنهان نکنید. استعداد برای این خلق شده است که به کار گرفته شود. گذاشتن ساعت آفتابی در سایه چه فایده ای دارد؟

وقتی شما در رابطه با دیگران مهربان و خوب هستید بیشتر از همه به خودتان خوبی می کنید.

آنکه از شنیدن رفتار نیک همسایه اش رنج می برد، از شنیدن عکس آن شاد می شود و آنان که از برتری دیگران ناامید هستند، از اینکه دیگران به حدی کوچک شوند که با آنها برابر گردند، شاد خواهند شد.

چشم دیگران چشمی است که ما را ورشکست می کند. اگر همه غیر از خودم کور بودند، من نه به خانه باشکوه احتیاج داشتم و نه به مبل عالی.

وقتی شما نسبت به دیگران مهربان هستید، بدین معناست که نسبت به خودتان مهربانترید.

تلاش و پشتکار و میانه روی، برای انسان ایجاد خوشبختی خواهد کرد.

آب قطره قطره می چکد و با پایداری و سماجت، سنگ بزرگ را سوراخ می کند؛ موش با پشتکار و استقامت موفق به پاره کردن رشته محکمی از سیم می شود و ضربه های پی در پی تبری کوچک، درخت کهن را از پای در می آورد.

ارزش چه چیزی بیشتر از طلاست؟ الماس، چه چیزی از الماس گرانبهاتر است؟ اراده!

عروس زندگانی نامش کار است. اگر شما داماد این عروس شوید، فرزند شما سعادت نام خواهد داشت.

پیش از ازدواج چشمهایتان را خوب باز کنید و بعد از ازدواج آنها را کمی روی هم بگذارید.

آنجا که ازدواجی بدون عشق صورت می گیرد به یقین، عشقی بدون ازدواج در آنجا رخنه خواهد کرد.

ازدواج مثل شهر محاصره شده است. کسانی که داخل شهرند سعی می کنند از آن خارج و آنها که خارج [آن] هستند، تلاش می کنند تا به آن داخل شوند.

تجربه مدرسه ای است که دانش آموزان خود را با بهایی گران بار می آورد.

انسان، محل اشتباه و فراموشکاری است.

فقیر برای سیر کردن شکمش در عذاب است و ثروتمند برای معالجه ناراحتی.

نیکی مقدس ترین وظیفه انسان است؛ بویژه [نسبت] به کسانی که روزی از آنها بدی دیده است.

کسی که ثروتی ندارد، خود را دارد.

زندگی راستین شما زمانی است که کاری برای کسی انجام دهید که توان جبران محبت شما را نداشته باشد.

دشمنانت را خوب گوش بسپار که هیچ کس بهتر از آنها عیبهای تو را گوشزد نمی کند.

خردمند کیست؟ کسی که از همه میآموزد.

چه کسی توانگر است؟ کسی که به سهم خود خرسند باشد.

تجربه به من ثابت کرده است که در طول بیست و چهار ساعت، کسی نیست که دست کم پنج دقیقه گرفتار حماقت نشود. فرد عاقل و خوش بخت کسی است که نگذارد این حماقت از این میزان بیشتر شود.

بیشتر بدبختی انسانها ناشی از این است که قیمت و ارزش واقعی چیزها را نمی دانند و قیمتی بیشتر از ارزش واقعی آن را پرداخت می کنند.

با یک لبخند، همه ی درها به سوی انسان گشوده خواهد شد.

رشته محکم سیم موفق می شود و ضربات پی در پی تبر کوچک درخت کهن را از پای در می آورد.

اگر به تغییرات پایان دهید، زندگی خود را پایان داده اید.

زود خوابیدن و زود برخاستن، مرد را سلامت، ثروتمند و عاقل می کند.

انسان می تواند دو دقیقه بدون هوا، دو هفته بدون آب، سه هفته بدون غذا و یک عمر بدون پول زندگی کند، ولی نمی تواند یک لحظه بدون اندیشه و فکر زندگی کند.

اگر مردم با این همه پول که در راه جنگ خرج می کنند زمین بخرند، ارزانتر از زمین هایی می شود که به وسیله ی جنگ و خونریزی به دست می آورند.

پنبه را از آتش و جوان را از قمار دور نگه دارید.

حرف حق بر شما تاثیر خواهد گذاشت، حتی اگر آن را قبول نداشته باشید.

آن چه با خشم آغاز می شود، با شرم به پایان می رسد.

برای ثروتمند شدن تنها دانستن راه درآمد کافی نیست، باید راه خرج کردن را هم به خوبی دانست.

پیش از آنکه دنبال هوی و هوس بروی، به کیسه پول خودت نگاه کن.

دارایی آن نیست که داری، بلکه چیزی است که با آن خوش باشی.

اشخاص زیرک از بدبختی ها و گرفتاری های دیگران آگاه و بیدار می شوند، ولی اشخاص نادان از بلاهای خود عبرت نمی گیرند.

دهان خردمند در قلب اوست.

نصیحت؟ عاقل ها به آن احتیاجی ندارند و احمق ها آن را نمی پذیرند.

فراموش نکنید که نه تنها باید سخن درست را در جای درست بیان کنید، بلکه دشوارتر آن است که در جایی وسوسهانگیز، جلوی زبان خویش را بگیرید و سخن نادرستی نگویید.

اگر می خواهی رازی را از دشمنان پنهان بداری، آن را هرگز به دوستانت فاش مکن.

برای پیدا کردن عیبهای یک دختر، از او در نزد دوستانش تعریف کنید.

دشمن کوچک وجود ندارد.

دشمنان خود را دوست بدارید؛ چرا که آنها موارد ناتوانیتان را به شما میگویند.


فرانکلین روزولت

تنها محدودیت ما برای شناخت فردا، تردیدهای امروزمان است. بیایید با ایمانی نیرومند و باوری پویا به پیش رویم.


بن فرانکلین

زود خوابیدن و زود بیدار شدن، انسان را تندرست، ثروتمند و خردمند می کند.


فرانکلین برود

همواره آنچه را که خواستار آن هستید، نمی توانید به دست آورید، ولی آنچه را هم که خواهانش نیستید، به کف نخواهید آورد، مگر اینکه یک بیماری واگیردار باشد.


فرانکلین جونز

عشق سبب جریان یافتن زندگی نمیشود، بلکه به این جریان ارزش میبخشد.


فرانکلین پی جونز

این عشق نیست که دنیا را می چرخاند؛ عشق چیزی است که چرخش آن را ارزشمند می کند.

معادل ابجد

فرانکلین

441

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری