معنی فرمانبر

مترادف و متضاد زبان فارسی

فرمانبر

خادم، خدمتکار، گماشته، مستخدم، نوکر، تابع، فرمانبردار، مطیع،
(متضاد) فرمانده

حل جدول

فرمانبر

گوش به فرمان


مطیع و فرمانبر

گوش به فرمان


فرمانبر و زیردست

تابین

فرهنگ فارسی هوشیار

فرمانبر

فرمانبردار، مطیع


حکم کش

فرمانبر فرمانبردار

واژه پیشنهادی

فارسی به انگلیسی

معادل ابجد

فرمانبر

573

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری