معنی فرم فرنگی نام یعقوب

حل جدول

لغت نامه دهخدا

فرم

فرم. [ف َ رَ] (اِ) غم و دلتنگی و اندوه. (برهان). دلتنگی و فروماندگی به غم. (اسدی).
- رسیده فرم، غمگین. مصیبت دیده. اندوه رسیده:
رفت برون میر رسیده فرم
پخچ شده بوق و دریده علم.
منجیک.
رجوع به فرمگین شود. || فرومایگی. (برهان).

فرم. [ف ُ] (فرانسوی، اِ) شکل. صورت. || رسم و طرز رفتار. || قالب و نمونه. (حییم). || در اصطلاح چاپخانه ها چهار ورق دورو یا هشت صفحه ٔ یک رو است. (یادداشت به خط مؤلف). و گاهی 16 صفحه را نیز یک فرم گویند.

فرم. [ف َ] (ع اِ) دوائی است که زنان شرم خود را به وی تنگ کنند. (منتهی الارب). دارویی است که زنان به جهت تنگی موضع مخصوص استعمال کنند. (برهان). رجوع به فرمه شود.

فرم. [ف َ رَ] (اِخ) دهی است از دهستان جلال ازرک بخش مرکزی شهرستان بابل، واقع در شمال باختری بابل. ناحیه ای است واقع در دشت، معتدل و مرطوب و دارای 385 تن سکنه. از رودخانه ٔ ولیک و رودکاری مشروب می شود. محصولاتش برنج، صیفی، کنف، مختصر غلات، پنبه و نیشکر است. اهالی به کشاورزی و صید مرغابی گذران می کنند.راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


یعقوب

یعقوب. [ی َ] (اِخ) ابن ابی عصرون. رجوع به یعقوب بن عبدالرحمان... شود.

یعقوب. [ی َ] (اِخ) الحضرمی. رجوع به یعقوب بن اسحاق بن زیدبن عبداﷲ حضرمی شود.

یعقوب. [ی َ] (اِخ) ابن محمد الحاسب مصیصی، مکنی به ابویوسف. رجوع به ابویوسف (یعقوب...) شود.

یعقوب. [ی َ] (اِخ) ابن حلفا (حلفی)، یا یعقوب صغیر. یکی دیگر از 12 حواری است که پسر حلفی و مریم بود. (از قاموس کتاب مقدس).

یعقوب. [ی َ] (اِخ) یعقوب باراده. رئیس طریقه ٔ یعقوبیان از نصارا. پیشوای یعقوبیه ٔ نصاری. مؤسس فرقه ٔ یعقوبیه در سده ٔ ششم میلادی. (یادداشت مؤلف):
مرا اسقف محقق تر شناسد
ز یعقوب و ز نسطور و ز ملکا.
خاقانی.
رجوع به یعقوبیه و یعقوبیان شود.

یعقوب. [ی َ] (اِخ) ابن سعید. محدث است از یعقوبیان. (منتهی الارب).

یعقوب. [ی َ] (اِخ) ابن زبدی. یکی از دوازده حواری عیسی علیه السلام. (یادداشت مؤلف). یعقوب کبیر یکی از حواریون است که پسر زبدی و سلومه بود. وی برای یوحناکاتب انجیل بود. (از قاموس کتاب مقدس):
یعقوب این فراست دورانش دید گفتا
بر پاکی مسیح چو تو محضری ندارم.
خاقانی.

یعقوب. [ی َ] (اِخ) ابن متمسک. آخرین خلیفه ٔ عباسی که اسماً در مصر خلافت داشتند. سلطان سلیم در فتح مصر یعقوب را به استانبول آورد و او در همانجا درگذشت. (از قاموس الاعلام ترکی).

یعقوب. [ی َ] (اِخ) ابن ابراهیم بزاز بغدادی، ملقب به جراب. محدث است. فرزندش اسماعیل بن یعقوب بن حسن بن عرفه ای و از وی حدیث کرده اند و او از ابوجعفر محمدبن غالب تمتام و کدیمی روایت آورده است. یعقوب به سال 345 هَ. ق. درگذشته است. (از تاج العروس ذیل جرب).

یعقوب. [ی َ] (اِخ) ابن مجاهد ابوحرزه. محدث است و از ابن زنیم خلجی روایت کرده و ابن ابی حاتم به نقل از پدرش نام او را یاد کرده است. (از تاج العروس ذیل «خ ل ج »).

معادل ابجد

فرم فرنگی نام یعقوب

959

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری