معنی فرو نشاندن

فرهنگ معین

فرو نشاندن

پایین آوردن، ته نشین کردن، کم کردن از شدت چیزی، خاموش کردن، آرام کردن، تسکین دادن. [خوانش: (فُ. نِ دَ) (مص م.)]

حل جدول

فارسی به انگلیسی

فرو نشاندن‌

Dampen, Lay, Palliate, Quell, Quiet

فارسی به عربی

فرو نشاندن

اشعر بالارتیاح، اهدا، مسوولیه، إخْمادٌ

فرهنگ فارسی هوشیار

فرو نشاندن

(مصدر) پایین نشاندن، ته نشین کردن، کم کردن حرارت چیزی، خاموش کردن، کم کردن حدت چیزی، آرام کردن تسکین دادن.

فارسی به آلمانی

فرو نشاندن

Durst löschen, Löschen, Stillen

معادل ابجد

فرو نشاندن

741

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری