معنی فریاد زدن

لغت نامه دهخدا

فریاد زدن

فریاد زدن. [ف َرْ زَ دَ] (مص مرکب) فریاد کردن. فریاد کشیدن. (یادداشت بخط مؤلف).

حل جدول

فریاد زدن

گلو پاره کردن

گلوپاره کردن

نعره کشیدن

فارسی به انگلیسی

فریاد زدن‌

Call, Cry, Shout, Roar

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

فریاد زدن

بکاء، صرخه، صیحه، عواء، نعیب

فارسی به ایتالیایی

فریاد زدن

gridare

urlare

فارسی به آلمانی

فریاد زدن

Brüllen, Gellen, Heulen, Kreischen [verb], Schrei (m), Schreien, Schreien, Weinen

معادل ابجد

فریاد زدن

356

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری