معنی فریت جوف نانسن(نروژ)

حل جدول

فریت جوف نانسن(نروژ)

برنده نوبل صلح در سال 1922 میلادی


فریت جوف نانسن

برنده نوبل صلح در سال 1922 میلادی


جوف

شکم وداخل چیزی

شکم و داخل چیزی


نروژ

کشور هزار خلیج

لغت نامه دهخدا

نانسن

نانسن. [س ِ] (اِخ) (1861- 1930 م.). کاشف وطبیعی دان و سیاستمدار بلژیکی است. وی در راه رسیدن به قطب شمال قدم هائی برداشت و به گروئنلند و دریاهای قطبی سفر کرد و به اکتشافاتی توفیق یافت. طرح کشتی موسوم به فرام از اوست.


نروژ

نروژ. [ن ُرْ وِ] (اِخ) مملکتی در نیمه ٔ غربی شبه جزیره ٔ اسکاندیناوی. از شمال به اقیانوس منجمد شمالی، از جنوب به دریای شمال، از مشرق به کشور سوئد و از مغرب به اقیانوس اطلس محدود است. جمعیت آن در سال 1953 م. 3375000 نفر بود (در هر کیلومتر مربع ده نفر). اهالی نروژ از نژاد ژرمن و زبانشان نیز شعبه ای از السنه ٔ ژرمنی است و اغلب مذهب پرتستان دارند.حکومت آن مشروطه ٔ سلطنتی است. پایتخت آن شهر اسلو است با جمعیتی در حدود پانصدهزار تن. شهرهای مهمش عبارت است از: برگن، تروندهِیم، استاوانگر. صادرات نروژ چوب های جنگلی و کاغذ و ماهی و لبنیات است. واحدپولش «کرون » نام دارد.

فرهنگ فارسی هوشیار

فریت

انگلیسی ربایه فرانسوی برشته سرخ کرده فرانسوی خاز شیشه آمیزه ی از شن و زاگ که شیشه با آن ساخته می شود


جوف

زمین پست و هموار فراخی، سعه، وسعت فراخی، سعه، وسعت

فرهنگ عمید

جوف

اندرون چیزی، داخل چیزی،
[قدیمی] شکم،

عربی به فارسی

جوف

پوک , میالن تهی , گودافتاده , گودشده , تهی , پوچ , بی حقیقت , غیر صمیمی , کاواک , خالی کردن

فرهنگ معین

جوف

(مص ل.) فراخ شدن، (اِ.) شکم و داخل هر چیزی.3- زمین فراخ و وسیع. [خوانش: (جُ) [ع.]]

مترادف و متضاد زبان فارسی

جوف

پیوست، تلو، داخل، درون، ضمیمه، لا

فرهنگ فارسی آزاد

جوف

جَوْف، داخل، میان، اندرون (جمع:اَجْواف)،

فارسی به عربی

نروژ

نرویج

معادل ابجد

فریت جوف نانسن(نروژ)

2246

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری