معنی فریفته شدن

لغت نامه دهخدا

فریفته شدن

فریفته شدن. [ف ِ / ف َ ت َ / ت ِ ش ُدَ] (مص مرکب) گول خوردن. فریب خوردن:
خردمند آن است که به نعمتی و عشوه ای که زمانه دهد فریفته نشود. (تاریخ بیهقی).
فریفته مشو ای نوجوان بدانکه برو
چه بوستان بقد سرو بوستان شده ای.
ناصرخسرو.
اگر بزر فریفته نشود چنان کنیم. (قصص الانبیاء). ملک را فریفته نباید شد. (کلیله و دمنه). شیر به حدیث تو فریفته شد. (کلیله و دمنه). هرکه به لابه ٔ دشمن فریفته شود سزای او این است. (کلیله و دمنه).

حل جدول

فریفته شدن

گول خوردن

گول خوردن، فریب خوردن

رودست خوردن

فارسی به ترکی

معادل ابجد

فریفته شدن

1129

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری