معنی فشرده

لغت نامه دهخدا

فشرده

فشرده. [ف َ / ف ِ ش ُ دَ / دِ] (ن مف) فشارداده شده و افشرده شده. (ناظم الاطباء). افشرده. (فرهنگ فارسی معین).

حل جدول

فشرده

متراکم، محکم

مترادف و متضاد زبان فارسی

فشرده

مجمل، متراکم، محکم

فارسی به انگلیسی

فشرده‌

Compressed, Concise, Conspectus, Summary, Sententious

فارسی به عربی

فشرده

عثره، میثاق، هائل

فارسی به ایتالیایی

فشرده

sintesi

فارسی به آلمانی

فشرده

Drücken, Hineinzwängen, Quetschen, Kompakt, Puderdose, Verdichten

معادل ابجد

فشرده

589

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری